در قوانین پوسیده و عصر حجری جمهوری آخوندی، که سی و شش سال است در کشور ما به اجرا گذاشته می شوند؛ قسمتهائی ا آن، مربوط به ازدواج و زناشوئی زن و مرد در این حکومت واپسگرای بی تمدن است؛ که در آن به مسأله ازدواج همانند داد و ستد در معامله ای که خریدار و فروشنده، کالائی را می خرند و می فروشند نگاه می شود. با این تأکید که مرد همیشه خریدار است و زن نیز فروشنده می باشد. آنچه که میان این دو به معامله گذاشته می شود؛ سرمایه های جسمی و روحی و روانی زن خانواده است؛ که باید در حریم خانه برای همسر و فرزندان خودش از همه آن برای رفاه اعضای خانواده مایه گذاشته بشود!
استنباط غلط آنها از یکی از مباحث مهم روانشناسی، که در مورد جبران شدن زحمات زنهای خانواده، که رنج زیادی در رابطه با انجام دادن امورات خانه داری، و تعلیم و تربیت فرزندان، و سایر زوایای کاری در یک زندگی مشترک، به ایشان تحمیل گردیده است؛ موجب گشته که این بی خردان قوانین تحقیرآمیزی را در این باره وضع بکنند؛ که متأسفانه در این رهگذر اهانت های فراوانی به این زنان از خود گذشته، که بدون آنها فضای خانه و سامانه خانواده هیچ رنگ و بوئی نخواهد داشت شده است!
اگر روانشناسان براساس رعایت حقوق متقابل زن و مرد در یک خانواده، نکاتی را مد نظر خویش قرار داده اند؛ تعاریفی که ایشان از جایگاه زن و شوهر در خانه و احتماع دارند را، به بهترین و شایسته ترین بیان ابراز نموده اند؛ که در آن هیچیک از زن و مرد مورد بی مهری و بی حرمتی واقع نشوند. در خانواده که متشکل از زن و شوهر و احتمالا فرزندان آنهاست؛ جایگاه و شرح وظایف هر یک به روشنی مشخص می باشد. انجام شدن امور خانه و احیانا کارهای مربوط به خارج از خانه، به گونه ای میان ایشان تقسیم می گردند؛ که متناسب با توان جسمی و وقت و شرایط جسمی و روحی آنها برنامه ریزی شده باشند. هیچ مرد و زن فهیمی در این خانواده ها، که بر اساس اصول صحیح روانشناسی شکل می گیرند؛ به حق و حرمت آن دیگری تجاوز و توهین نمی کنند!
اما آنچه که از قوانین زورمدارانه و مردسالارانه جمهوری فناتیک و خود محور اسلامی بر می آید؛ خشونت های ظاهری و پنهانی شدیدی نسبت به موجودی به نام زن است؛ که جایگاه وی در یک خانواده اسلامی، بیشتر از آنکه شباهتی به نقطه انسجام خانه و خانواده داشته باشد؛ به خدمتکاری می ماند که وظیفه اصلی او خدمتگزاری به اهالی خانه، بخصوص به مرد آن واحد کوچک اجتماع می باشد!
خبرگزاری مهر به تازگی اعلام کرده، زنانی که بر اساس قانون، در هنگام زناشوئی به دادگاههای خانواده می روند؛ و از شوهرهای شان درخواست حقوق و طلب اجرت المثل می کنند؛ درخواست شان رد می شود؛ و پرداخت شدن اجرت المثل به این زنان، نیازمند شرایط ویژه ای خواهد بود. اجرت المثل به معنای حقوق و دستمزدی است، که مرد هنگام طلاق دادن زن خود، مانند مهریه و نفقه و نحله، در ازای خدمتگزاری های زن و انجام تمکین جنسی در طول زناشوئی با آن مرد، از وی می گیرد!
یکباره بگویند که زنهای شوهر دار، همانند زنهای خیابانی که با معامله جسم خویش از مردان متقاضی مزد دریافت می کنند؛ به همان درجه از حقارت می باشند. اگر هیچ تفاوتی میان زنی که مادری و همسرداری و خانه داری می کند؛ با زنی که فقط بدن خویش را به دیگران عرضه می نماید وجود ندارد؛ پس فرق میان این دو نوع شخصیت اجتماعی چیست؟ یا اصولا چرا باید زن در حریم یک خانواده پر مسؤلیت شب و روز جان بکند؛ و درجه حرمت او و یک زن خیابانی از دیدگاه قوانین اسلامی به یک میزان باشد؟!
آنچه که زن خانه دار و همسر دوست و کودک پرور در محیط خانواده و برای اعضای خانواده اش، که مهمترین عزیزان زندگی وی هستند به انجام می رساند؛ برای دریافت نمودن مزد و حقوق و اجرت المثل نیست. احترامی که همسر و فرزندان وی به او می گذارند؛ مهری که اینها در مقابل مادر و همسرشان نسبت به او اعمال می نمایند؛ اعتباری که اعضای خانواده برای زن و مادر خویش قائل می شوند؛ بزرگترین و شایسته ترین دستمزدی است، که یک زن از آنهائی که وی در راه خوشبختی و خشنودی شان تلاش می کند دریافت می دارد!
این حقوق عاطفی و ارج و اجرت معنوی، متقابلا برای مردان خانواده، در صورتی که به زنان خویش به چشم یک کالا و یا یک خدمتگزار نمی نگرند هم، باید از سوی زن و فرزندانش به وی ارائه شود. چنین خانواده ای می توانند با داشتن کمترین امکانات زندگی، بهترین لذتها را از زندگی مشترک خویش ببرند؛ و بیشترین خشنودی و احساس خوشبختی را نصیب خود و سایر اعضای خانواده شان بکنند!
این روش هیچ نیازی به داشتن یک راه و روش دینی ندارد؛ همین که قانون انسانیت میان آنها حکمفرما باشد؛ برای چنین کسانی که جهت انجام دادن آنچه که انسانیت به عهده شان می گذارد؛ درخواست حقوق و مزد و اجرت المثل نخواهند کرد. ننگ به حکومتی که به مردمان زمان خویش، به جای آموختن دروس منطبق بر اصول انسانیت، روشهای ضیف کشی و زورمداری را می آموزد!
زمستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی