از حمله اعراب به ایران(عمر ابن الخطاب) که لطمات آن را هنوز که هنوز است در سراسر میهن مان داریم؛ و از این بابت بسیار سرافکنده هستیم؛ هزار و چهارصد سال و اندی می گذرد. از آن موقعی که ” ری ” (تهران سابق که روستای بزرگ و آبادی بود) ، نماینده حکومت اسلامی عصر حجری، در زمان حاکمیت خلیفه چهارم مسلمین(علی ابن ابیطالب) اشغال کرده بود؛ و به عنوان والی شهر ری در آنجا حکومت می نمود؛ باز هم چهارده قرن گذشته است. و نیز از دوران ششصد ساله حاکمیت بنی امیه و بنی عباس در ایران، نزدیک به هشتصد سال می گذرد. اما از نظرتنگی کشورهائی، که همواره چشم طمع به ایران را داشته اند؛ و در حسرت استیلای بر آن به سر برده اند؛ حدود پانصد سال گذشته است. اما سران این ممالک، همچنان حیله گرانه، اندیشه های پلیدشان را در سر داشته و دارند و به آن ادامه هم می دهند!
با این تفاوت، که امویان و عباسیان، با همت سلحشوران ایرانی تار و مار شدند و از ایران گریختند. ولی کشورهائی که از انتهای حکومت زندیه و ابتدای حکومت قاجاریه در ایران، همواره در آرزوی دستیابی به سرزمین باستانی ما بوده اند؛ و همچنان نیز با پیمودن همان راه چند قرن پیش، در صدد تحقق بخشیدن به آرمان پلید دیرینه شان می باشند. که شوربختانه و در کمال تأسف، با برنامه ریزی های حیله گرانه قدرت های بزرگ در جهان، که برای رساندن خویش به هدف خبیث شان می کوشند؛ و نیز با بی مسؤلیت بودن سردمداران رژیم آخوندی در ایران، خطر بزرگ تجزیه شدن ایران، نمی تواند زیاد دور از ذهن باشد؛ باید این احساس خطر را جدی گرفت. تا شاید در این رهگذر، و با همت مردمان غیرتمند ایران، کاخ ظلم و ستم دشمن داخلی را ویران ساخت؛ و امید دشمنان خارجی، برای کشورگشائی های خویش، قصد چپاول نمودن ایران را دارند ناامید ساخت !
مهم ترین ممالکی که چشمداشت تسخیر ایران، یا دست کم تأثیر گذاری بر روی حاکمیت کشور ما، جهت سودرسانی به خودشان را همواره در سر می پروراندند؛ و هنوز هم با نیرنگ هائی که به کار می برند، مشخص است که همچنان بر همان ایده ایستاده اند. بریتانیای کبیر و روسیه تزاری بودند و هستند؛ و اگر حاکمیت ننگین اسلامی جانش گرفته نشود، باز هم بر همان رویه خواهند بود!
غیر از این دو کشور مستعمره جو، آمریکا هم که سابقه اکتشاف آن میان شش تا هفت قرن بیشتر نیست؛ ولی در این مقوله، او نیز تمایل زیادتری نسبت به انگلیسی ها و روسها را دارد. بیش از آنها برای به ثمر رساندن چنین آرمان شومی فعالیت دارد!
همه می دانیم که برای منقرض کردن سلسله پادشاهی پهلوی، و روی کار آوردن حکومت آخوندی در ایران، سیاستمداران آمریکائی سالیان درازی را مصروف چنین جا به جائی شرم آوری کرده اند. آنها ابتدا با گماردن جمهوری ننگین اسلامی، به عنوان حاکمیت جدید در ایران، تبانی های فراوانی را با سران این رژیم نموده اند. اما هرگز در اندیشه آن نبوده اند؛ که آخوندها فقط تا رساندن خودشان به ریاست در ایران، با آنها همکاری خواهند نمود. اما وقتی که با جبهه گیری های خمینی و بقیه مسؤلان این حکومت مواجه شدند؛ آمال پیشین خودشان، در باب تسلط کامل بر ایران، و جلو زدن از انگلیسی ها و روسها، در مسابقه استیلا بر میهن ما را از دست رفته تشخیص دادند. دست اندر کار توطئه های تازه تری شدند!
از حدود یازده سال پیش، که فعالیت های پنهانی آخوندها، جهت دستیابی رژیم شان به انرژی هسته ای، نزد همگی شان لو رفته است؛ در رابطه با ادامه تئوری های گذشته، این امر را بهترین دلیل استوار دانستند؛ که به دست غربی های سلطه طلب، بخصوص آمریکا افتاده بود. که با بهره برداری از تخلفات بین المللی آخوندها، آرزوی قدیمی شان را، تا رساندن خویش به هدفی که داشتند دوباره پیگیری بکنند!
شاهد هستیم که در طول این یازده سال، به بهانه انجام شدن مذاکرات 1+5 با جمهوری اشغالگر اسلامی، تا کنون چندین بار این نشست های سوری و بی خاصیت برای ملت ایران، پی گرفته شده است. اما هرگز در این اندیشه نبوده ایم، که چرا اینهمه سال باید اینهمه وقت برای این امر اختصاص داده بشود؟!
آنهائی که بیست سال تمام، برای براندازی حکومت پهلوی در ایران نقشه کشیدند؛ و بالاخره آن را به انجام رسانیدند. برای شان مهم نبود، که جهت تحقق بخشیدن به آرمان دیرینه ی خودشان، یازده سال دیگر هم فعالیت داشته باشند؛ تا جائی که سرانجام آرام آرام، گلوی سران قدرت پرست جمهوری فناتیک و نالایق اسلامی را، درون پنجه های سیاسی و تحمیلی خویش چنان فشردند؛ که گوئی آنها را به مرگ گرفته اند؛ تا که به تب رضایت بدهند!
با آنکه آرزوی ملت آزادیخواه ایران، رهائی میهن شان از یوغ استبداد آخوندهاست؛ اما چنانچه فشرده شدن گلوی این نابکاران، به امری منتهی گردد که هرگز ما را خوش نخواهد آمد؛ شایسته است که هرچه زودتر، جلوی این اتفاق شوم را بگیریم. به آخوندها اجازه ندهیم، که به خاطر زبونی خودشان، به یک توافق ایران برباد ده با آمریکا رضایت بدهند!
از اینرو، بر عهده تمامی شخصیت ها و افراد مسؤلی از اپوزیسیون های داخل و خارج از ایران است؛ که به هیچوجه این مورد ننگ آمیز را سرسری نگیرند. و آنچه را که تا کنون ندا می دادند را به منصه ظهور برسانند. چون که به قول شاعر: ” به عمل کار برآید، به سخندانی نیست”!
محترم مومنی