اجازه بدهیم جان و تن ایرانبانو همچنان بیمار بماند؛ یا …..؟!

0
159

ایرانبانو بارها بیمار شده بود؛ اما نوع ناخوشی های پیشین او، و بیماری یی که اکنون بدان مبتلا می باشد؛ تفاوت های بسیاری با هم دارند. گاهی عدم تندرستی حاد و خطرناک نیست؛ و می توان با داروئی معمولی، و خوراکی مناسب، به اضافه کمی استراحت، به درمان برخی از بیماری ها مبادرت نمود. اما بعضی از ناخوشی ها را نمی توان با این روش مداوا کرد. تندرستی جسمانی را آسان تر از سلامتی روحی می توان باز یافت. چون جسم قابلیت دیده شدن را دارد؛ و با انجام یافتن انواع گوناگون آزمایشات پزشکی، نوع بیماری اش را به راحتی تشخیص داد و معالجه کرد. ولی در مورد بیماری های روانی، چنین امکانی وجود ندارد، که بتوان روح فرد بیمار را دید و به مداوای آن پرداخت. زیرا ناخوشی های روحی، زمانی خودشان را نشان می دهند؛ که بازتاب رفتارهای فرد بیمار، به گونه ای مشخص نشان بدهند؛ که بخشی از سیستم روانی وی مختل گشته و به خوبی کار نمی کند و نیاز به درمان دارد.

حال اگر یک فرد، همزمان با بیماری های جسمی خویش، مشکل روانی هم داشته باشد؛ مستلزم درمان طولانی تری خواهد بود؛ تا به تندرستی کامل برسد. مواد و مواردی که در درمان نمودن چنین بیماری های توأمانی مورد استفاده قرار می گیرند؛ مصرف کردن داروی های مناسب، استفاده نمودن خوراکی های سالم و بی زیان و مفید، و نیز استراحت کافی است. که سومی از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که دو مورد نخست، وقتی مؤثر واقع می شوند؛ که بیمار از آنها همراه با استراحت کافی استفاده کرده باشد. اما اگر این امور رعایت نشوند؛ احتمال درمان و بازگرداندن تندرستی کامل به بیمار ضعیف تر می شود؛ و گاهی نیز با توجه به نوع بیماری فرد مریض، غیرممکن خواهد بود!

ایرانبانو، در طول چندین هزار سالی که از عمرش می گذرد؛ بارها و بارها به انواع بیماری ها مبتلا شده بوده است. اما گونه ناخوشی وی در طول نزدیک به نیم قرن اخیر، تفاوت های چشمگیری با آن مریضی های گذشته وی دارد. زیرا نوع عواملی که ناخوشی اخیر را برای او به وجود آورده اند؛ کاملا با موارد پیشین تفاوت دارند. بانوئی که همواره با شادابی و خوشروئی و کفایت کامل، میلیونها کودک را در دامان پر مهر خویش پرورده و به جامعه تحویل داده بود؛ از نیروهای پر توان همان فرزندان صالح خودش بهره مند می گشت؛ و چنانچه تعرضی به آستان مقدس او صورت می گرفت؛ فرزندانی که به دست توانای وی بر روی دامان مهر و عطوفت او رشد و نمو یافته بودند؛ اجازه نمی دادند که بیگانگان مهاجم بتوانند؛ که مدتی طولانی در سرزمین کهنسال مام مهرپرور ایشان بمانند؛ و این ملک همیشه آباد او را، در تصرف و تسلطی دور و دراز از آن خودشان کرده باشند!

اما اتفاق شومی که سی و پنج سال پیش رخ داد؛ و جان و تن ایرانبانوی ما را، به مدت نزدیک به نیم قرن، در سخت ترین و آسیب رسان ترین صدمات ناجوانمردانه خودش بیمار و ناتوان ساخت؛ با تمام آشوبها و حملاتی که در همه دوران زندگی اش بر او وارد شده بودند تفاوتهای بسیار داشت. چون این بار، بیگانگانی بر او شوریدند؛ که پیوسته بر روی دامان پاک و مقدس وی، می زیستند و از همه نعمت های بی دریغ او بهره ور می گشتند؛ ولی خلق و خوی اهریمن در وجودشان بود؛ و سفاکی ها و شقاوت ها و ناسپاسی های ابلیس، در وجود منفورشان رخنه کرده بود!

شیوه اهریمن نفوذ در شیارهای نازک افکار مردم است. تا به این وسیله آنچه که از وسوسه های شیطانی خویش دارد؛ را در پندارهای آنان نفوذ بدهد؛ و با گمراه ساختن آنها از مسیر انسانی ایشان، به جای راهنمائی اینان به سوی بزرگراه های ایمن و آگاهی بخش، آنان را به طرف کوره راه های انحرافی و غیرانسانی و نامطمئن هدایت نماید. آنگاه این لطمات فکری و روحی و روانی ایشان را، به دیگر آحاد جامعه نیز رخنه داده؛ و جان و تن بی خردان را هم بدان ویروس کشنده مبتلا کند!

فرزندان صالح ایرانبانو را چه شده است؛ که اینهمه بیماری و ناملایمات را، بر رخساره وی می بینند؛ و اجازه می دهند که مام میهن شان، همچنان بیمار و ناتندرست باشد؟ آنان را چه کرده اند، که با مشاهده اینهمه فجایعی که در مورد دیگر فرزندان وی انجام می شوند؛ تمام آنها را نادیده می گیرند؛ و همچنان اجازه می دهند، که متعرضان جنایتکار خانگی، همه آسایش این بانوی مقاوم، و فرزندان خوب او را زایل گردانند؛ و برای خوشرقصی کردن نزد دشمنان همیشگی ایرانبانو، جان و تن او و دختران و پسران وی را، به سوی زوال و نابودی بکشانند؟!

چون نمی خواهیم و بیش از این به خودمان اجازه نمی دهیم، که همچنان در مسیر بی خردی و بی تفاوتی گام بر داریم؛ و در اثر این سهل انگاری شرم آور، به دشمنان مام میهن و هموطنان رنجدیده مان، همچنان فرصت بدهیم که به آنان ظلم کنند و آسیب برسانند. و نیز به دلیل آنکه تا به این اندازه بی غیرت نیستیم، که بگذاریم جسم پاک ایرانبانوی مان را، به خاطر منافع بیشتر خویش، و تداوم حاکمیت ننگین شان بر سرزمین ما، و جلب رضایت دشمنان خارجی ایرانبانو، وجود نازنین اش را تکه تکه نمایند و یکپارچگی اش را هم به خطر بیندازند. شایسته است که از خواب غفلت سی و پنج ساله برخیزیم؛ و با یکدلی و هم آوائی با بقیه ایرانیاران راستین، بر بیگانگان تازی پرست مقیم در کشورمان، که جز تباهی و فساد به همراه نیاورده اند؛ جهت زایل نمودن حاکمیت خودکامه و قدرت پرست شان، با یورش بردن بر تمامی این تبهکاران، موجودیت منفورشان را از خطه نیک اندیشان و نیک کرداران و نیک گفتاران، به عمق نیستی و تباهی سرنگون کنیم . تا سرانجام به همه جهانیان، و آنانی که بر غیرت و مردانگی فرزندان کوروش کبیر شک نموده اند؛ نشان بدهیم که هنوز در سرزمین باستانی ما، کسانی هستند که آزادگی و دوری از زبونی، که شیوه دیرینه ی ایرانیان واقعی است؛ را در بالاترین افق اندیشه های خودشان جای بدهند؛ و بر اساس معیارهای میهن پرستانه خویش، نوای آزادیخواهی را، آهنگ رهائی از یوغ نوکران اهریمن، و تازی پرستان بی هویت و بی اصالت را، تا به اوج کیوان سر دهیم. و با همت والای خود، جهت رهانیدن ایرانبانوی خویش، از اسارت این نامردمان، و درمان کامل بیماری های جان و تن سرفراز او و فرزندان دلاورش را، با شورشی قهرمانانه بر دشمنان خود و سرزمین ایران کهن، از نحوست حضور چنین موجودات خبیثی، که با اعمال وحشیانه شان، آزادی و آرامش همگی ما را مختل کرده اند نجات بدهیم!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیملاقات نازنین افشین جم با گزارشگر ویژه در مورد نقض حقوق بشر در ایران
مقاله بعدیرژيم ايران، گروگانگير ستمگري بي شرم؛ بزرگان اهل سنت بار ديگر مسئوليت پذيري شان را به ثبوت رساندند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.