دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
ائتلاف سوريه حداقل در سطح كليت آن، نحوه راه باز نمودن از حركات نظامي به حركات سياسي موثر را نمي شناسد و پيداست كه هنوز نمي داند، براي شكستن قفل يك معادله نظامي از طريق ديپلماتيك، اعلام تمامي شرايطي را كه به عنوان هدف معين كرده و دريافت جملگي شان به شكلي ناگهاني و در ابتداي كار مقدور نيست و تنها موجب قفل ديپلماتيك كار نيز مي شود. كشورهاي اندكي در جهان هستند كه در سطح نظري و عملي قابليت اين گذار را دارند و خوشبختانه ائتلاف سوريه اينك از حمايت اكثر اين كشورها برخوردار است كه تونايي اين كار را در كنفرانس ژنو دارند. نمونه هاي بارز و موفق آن را در يمن و ليبي به اشكال مختلف مي بينيد.
در يمن، آمريكا نخست تعويض تنها رياست جمهوري يمن را در دستور كار قرار داد، و اگر از ابتدا شروط متعدد مي گذاشت، حتي درگيري ها قطع نمي شد، چه رسد قدرت ترك شود. پس از آن، شخصي را به شكلي توافقي به رياست دولت برگزيدند و او آرام آرام تغييرات مورد نظر را چه در سطح نفرات و چه ساختارها شروع كرد. سپس با كمك كشورهاي عربي اصلاحاتي را برنامه ريزي كرد و از آن طريق كمك هايي را دريافت كرد كه همزمان توانست نيروهاي القاعده را نيز از مناطق مختلفي كه اشغال كرده بودند، خارج كند و سپس گفتگوهاي ملي براي تغييرات را زير نظر سازمان ملل دنبال كرد. همه اين ها در توان هيچ يك از مقامات يمني نبود و آنان مهمتر از كمك هاي مختلف، از راهنمايي هاي مداوم اين پروسه از كشورهاي مختلف و به خصوص غربي بهره بردند. اما اگر غرب از ابتدا مي خواست تمامي اين راهكارها را وقتي عبدالله صالح هنوز در قدرت بود يكجا بدست آورد، اصلاً شدني بود؟ نتيجه آن تنها تداوم جنگ و خونريزي و ويراني كشور يمن مي شد.
در ليبي، مقاماتي را كه حاضر بودند، قبل از سقوط قذافي، از رژيم جدا شده و به رزمندگان ليبي بپيوندند، تشويق به جدا شدن و پيوستن به انقلاب كردند. پس از سقوط قذافي، آنان برخلاف مزدوراني كه تا به آخر در جبهه قذافي ماندند، كشته و محاكمه نشدند و عفو گرديدند و حتي برخي از آنان پست هايي حكومتي جديدي نيز گرفتند. پس از مدتي با اعتراض رزمندگان، قانوني مبني بر پاكسازي حكومت جديد از مقامات سابق تصويب شد و عملي گشت. آيا اگر از اول غرب و رزمندگان ليبي مي خواستند تمام اين كارها همه از همان ابتدا توسط طرف مقابل پذيرفته شود، اصلاً شدني بود؟ پرواضح است كه نه؛ درضمن اگر رزمندگان ليبي درخواست پاكسازي و تصويب قانون آن را نمي كردند، آن مقامات هنوز در قدرت بودند. بنابراين، سطح قابل انعطافي از تغييرات، نه فقط در مقطع توافقات اوليه كه بخش اعظم آن در پروسه تداوم آن دست يافتني است.
اما دستيابي به صلح تنها يكي از سناريوها است كه با خوشبينانه ترين وضعيت در كنفرانس ژنو2 مي تواند حاصل شود و سناريوهاي ديگري نيز كه اتفاقاً احتمال وقوع شان بيشتر است، قابل ارزيابي است. احتمال زياد دارد كه دو طرف در كنفرانس ژنو2 به توافقي براي انتقال قدرت نرسند. آن گاه چه مي شود؟ آن گاه نه تنها كمك هاي تسليحاتي رزمندگان توسط غرب در اختيارشان قرار مي گيرد، بلكه موج دوم حملات با كوبيدن مراكز نظامي و فرماندهي و به خصوص نابودي كامل نيروي هوايي اسد كليد مي خورد. اما تنها در صورتي كه ائتلاف راه مذاكره را رفته باشد و اسد حاضر به ترك قدرت نباشد و در آن صورت است كه دست غرب باز خواهد بود (در همين كنفرانس اخير اتحاديه اروپا ديديد كه بسياري از كشورها مخالف كمك تسليحاتي به رزمندگان بودند و دليل آن كه تصميم گيري نهايي براي آن را به دو ماه ديگر موكول كردند، همين ارزيابي رفتار ائتلاف سوريه تا مذاكرات ژنو است). اما اگر از هم اكنون ائتلاف گفتگوهاي ژنو را محكوم كند يا به آنجا نرود يا انتظار داشته باشد كه هر آنچه بايد طي مذاكره بدست آيد، همه را پيش از شروع مذاكره از ابتدا همه چيز را يكجا كسب كند؛ نتيجه آن مي شود كه عدم موفقيت كنفرانس صلح به حساب ائتلاف نوشته مي شود و غرب نيز نمي تواند افكار عمومي كشورش را نسبت به كمك به رزمندگان سوري متقاعد سازد و جنگ در سوريه فرسايشي ادامه مي يابد با تمامي تلفات و تاوان هاي آن، با آينده اي نامعلوم، و شعارهاي انقلابي ائتلاف سوريه نيز نمي تواند كمكي به وضعيت اسفبار مردم سوريه كند. بنابراين، درست برعكس آنچه مخالفان گفتگو در ائتلاف سوريه تصور مي كنند، رفتن پاي ميز مذاكره حتي اگر توافقي صورت نگيرد، براي ائتلاف سوريه ضروري است و حتي سرنوشت نبردهاي ميداني بعدي را نيز تعيين مي نمايد. چون راه تضمين كمك هاي بعدي تسليحاتي و مالي و انساني به رزمندگان، تنها از ژنو مي گذرد. وقتي مي گويم كه شطرنج هماهنگ جبهه نظامي با جبهه سياسي را ياد بگيريد، يعني اين.