آیا یک احمدی نژاد دیگر در راه است؟!

0
343

وقتی که در یک حکومت بی خاصیت و بی کفایت ” قحط الرجال ” باشد؛ در میان جرگه سیاستمداران چنین حاکمیتی، هر فرد بی سواد و بی کیاستی، مدعی ” رجال سیاسی ” بودن می شود؛ و به خودش اجازه می دهد، که سخنان ” گنده تر از دهانش ” را به زبان بیاورد. معمولا یک پسته پوک هیچگاه دهانش باز نیست؛ اما این آدم های دور از هر نوع شائبه انسانی، آنقدر دچار پوکی مغز می باشند؛ که حتی به اندازه یک پسته دهان بسته نیز شعور طبیعی و مادرزادی ندارند؛ و هر آنچه را که به مغز خام و عاری از شعورشان خطور می کند؛ را بدون پایه چینی اساسی و به وجود آوردن اعتبار و استحکام لفظی و معنائی برای آن، از دهان یاوه گوی شان به سوی دیگران صادر می کنند؛ و در این رهگذر، چوب ناپختگی شان را هم می خورند. اما جای تأسف است، که هیچگاه با خوردن چنین چوب هائی، در فکر و کار خویش کم ترین تجدید نظری را به عمل نمی آورند!

مردک خرفت تر از ملا نصرالدین، آن قدر بی خرد و نادان تشریف دارد؛ که برای کفایتمندی ریاست آینده خودش(اگر به این مقام دست بیابد؟)، که آن را(دولت اش را)، با نام ” کار و کرامت ” به دیگران معرفی می نماید. در سخنرانی تبلیغاتی خودش به مردم می گوید: یارانه ها را سه برابر خواهد کرد؛ و سقف آن را تا به 250 هزار تومان در ماه می رساند. اکنون مورد یارانه که فقط 45 هزار تومان در ماه می باشد؛ دولت بی رمق و ناکار آمد رژیم آخوندی شان، قادر به پرداخت نمودن آن نیست. پس چرا ابراهیم رئیسی چنین نوید غیر قابل انجام شدن را به مردم ایران می دهد؟!

احتمالا نزد خودش حساب کرده، احمدی نژاد که در دو دوره پشت سر هم به ریاست جمهوری رسیده است؛ با دادن قول یارانه 45 هزار تومانی به مردم، و با دادن چندین هزار کیلو سیب زمینی به روستائیان کشور، برای خودش مهیا ساخت؟ پس جناب شان هم(ابراهیم رئیسی )، خواهد توانست، با دادن وعده ماهی 250 هزار تومان یارانه به هر یک از ایرانیان، به دست آوردن اکثریت آراء را به خودش اختصاص خواهد داد. غافل از این که، ارباب محمود احمدی نژاد(سپاهیان پاسدار)، خودشان با ریختن آرای تقلبی به صندوق حوزه های رأی گیری، آن ابله نادان را در میدان سیاست در حاکمیت ملاها، بر بالاترین طبقه برج ریاست در کشور نشانده بودند. تا از موقعیت وی نهایت سوء استفاده را بکنند؛ و خودشان را به آرمان های پلیدی که دارند برسانند!

اما این بار دست سپاهیان در کار نیست. اگر هم باشد؟ نقش کم رنگی دارند؛ و رل اصلی در دست اصولگراهای تندرو، به ویژه هواداران سعید جلیلی است. اینها جهت آنکه مبادا حسن روحانی، دوباره بر مسند ریاست جمهوری در رژیم پلیدشان تکیه بزند؛ ایشان را(ابراهیم رئیسی ) را، که در بلاهت دست کمی از محمود احمدی نژاد ندارد؛ وادار به نامزدی انتخابات دوره دوازدهم کرده اند؛ تا این بار اصولگراها با نفوذ در حوزه های رأی گیری، آراء تقلبی را به درون صندوق ها بیندازند؛ و این آخوندک بی لیاقت را به ریاست جمهوری رژیم شان برسانند. تا که اجازه ندهند، تا اصلاح طلبان برای بار چندم، عنان اختیار مملکت را در دست خودشان بگیرند!

آخوند ابراهیم رئیسی شب گذشته، چهار شنبه ششم اردیبهشت 1396 خورشیدی، در مصاحبه ای که با صدا و سیمای جمهوری مخوف اسلامی داشت؛ ضمن توضیح مختصری در باره برنامه های انتخاباتی خویش، اهانت هائی نیز به اصلاح طلبان و دولت شان نمود. امروز حمید طالبی معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری حسن روحانی، اعتراض تند و انتقاد تیزی به رئیسی کرد؛ و در صفحه تویتر خودش نوشت: ” مدعیان کار و کرامت، عجب جامعه سیاهی را برای کشور به تصویر کشیدند.” حمید ابوطالبی،  فقر، بیچارگی، گرسنگی، تحقیر، بحران بیکاری، فلاکت، فساد و نزاع میان قوا را، از قول اراهیم رئیسی، که در مصاحبه اش با صدا و سیمای جمهوری ننگین اسلامی نموده بود. حاصل و کارنامه دولت یازدهم نامید. وی همچنین افزود: ” اگر هم انتخاب شوند ظاهرا می خواهند؛ همه کارهای انجام شده توسط این دولت را، دوباره انجام دهند! ؛ بهتر بود قبل از قضاوت، کمی بیشتر تحقیق می کردند.” !

معاون سیاسی دفتر دولت یازدهم اضافه کرده است: ” مسؤل دولت نهم و دهم هم همین گونه و با همین سیاه نمائی ها سخن می گفت. حالا وزرای آن دولت، گرد ” کار و کرامت ” جمع آمده اند؛ سرنوشت آن چه شد؟ این هم باید برود. ” ؛ جای تعجب است، از آغاز نامنویسی کاندیداهای ریاست جمهوری پیش رو تا کنون، هنوز سید علی خامنه ای در مورد سخنان و وعده های هیچیک از نامزدهای ریاست جمهوری دوازدهم، کوچک ترین حرفی نزده، حتی اشاره مختصری هم به اراجیف تبلیغاتی این نامزدها ننموده است!

البته مقام عظما! چه در باره اینها و گفته های شان اظهار نظر بکند یا نکند؛ اربابان اش اجازه ابراز وجود در این مورد را به وی نخواهند داد. زیرا اگر باری دیگر، مانند انتخابات دوره های نهم و دهم در سال های 84 و 88، در باره یکی از نامزدهای انتخابات سخنی بگوید؛ کلیت نظام پوسیده شان زیر سؤآل خواهد رفت؛ چنانچه که این بار هم چنین بکند؛ او باید هم به عمال خودش در برون و درون مرزهای ایران پاسخگو باشد؛ و هم از طرف شورای نگهبان، و بخصوص مجلس خبرگان رهبری جواب پس بدهد!

خامنه ای به خوبی می داند؛ همان بلائی را که خودش با همکاری هاشمین رفسنجانی بر سر خمینی آوردند؛ مخالفان وی هم بر سر او خواهند آورد. پس از مرگ اجباری که خودش نصیب خمینی نمود؛ و اکنون دامان جناب شان را گرفته است؛ همچنان که خانواده خمینی دجال، هیچوقت نتوانستند اعتراضی به این قضیه بنمایند. خانواده خود او نیز، هرگز نخواهند توانست، این موضوع را نزد همگان علنی و آشکار نمایند!

اینها هرچه که بر سر همدیگر بیاورند حق شان است. اما کارهائی را که در مورد پادشاه فقید، روانشاد اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی ایرانپدر انجام داده اند؛ امری ورای همه اعمالی است؛ که نسبت به خودشان انجام می دهند. زیرا، نه فقط مردم میهن پرست ایرانی، و هواداران سلسله پادشاهی پهلوی، در صدد دادن پاسخ های دندان شکنی به مجموعه اشغالگران کشورشان، و سیه روی های دزد و دغل حاکم در مملکت شان، که موجب آوارگی پدر مهربان ایشان شده اند می باشند. بلکه دست طبیعت نیز، که همواره بهترین و راستگوترین قاضی در هستی و کل آفرینش می باشد؛ همگی شان را به بدترین و سیاه ترین خاک مذلت و بدبختی و رسوائی شان سرنگون خواهد کرد. چنان جوابگو خواهد بود؛ که هیچگاه نتوانند درک کنند، از کجا و از چه کسی این سیلی حقارت بار را خورده اند؟!

چرا که همیشه: ” دست بالای دست بسیار است” !

محترم مومنی

مقاله قبلیمناظره 6 کاندیدای ریاست جمهوری برگزار شد؛ روحانی: آقای قالیباف! چرا دروغ می گویید؟ جهانگیری: با کتک زدن دست فروشان و حرکت گازانبری مشکل حل نمی شود
مقاله بعدیبقایای کشف شده هومو نالدی ‘۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار سال قدمت دارد’
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.