آیا یک آخوند در صف های دریافت واکسن کرونا مشاهده می کنید؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
233

در حالی که آژیر خطر ازدحام مردم کشور به بیمارستان های ایران، در مورد جانباختگان فله ای بیماران کرونائی در این مراکز پزشکی به صدا در آمده است. جز واکسینه شدن ( نمایشی ) سید علی خامنه ای نسبت به این بیماری خطرناک( که آنهم در بیت مقدس! رهبری نظام منفورشان انجام گرفت )؛ تا به حال در تمام فیلم هائی که در باره واکسیناسیون ایرانیان، از طریق رسانه های عمومی منتشر گشته اند. دیده نشده( یا من تا کنون ندیده ام ) ؛ که یک آخوند، در میان صف های متراکم مردم کشور، جهت دریافت نمودن این واکسن حضور داشته باشد!

در شرایطی که مسؤلان رژیم منحط جمهوری اسلامی آخوندی، بسیار دیرتر از سایر کشورهای جهان، اقدام به واکسینه نمودن مردم ایران نموده اند؛ از همان ابتدا تا کنون، هرگاه که به صف های طولانی مراجعه کنندگان دریافت واکسن کووید ۱۹ توجه می کنیم. هنوز یک آخوند عمامه سیاه و یا یک شیخ عمامه سپید، در میان موج منتظران تزریق نمودن واکسن مربوطه مشاهده نشده است. به همین خاطر نیز در این پندارم؛ تا چنین مورد غیر عادی را چگونه و با چه برهانی نتیجه گیری بکنیم؟ که این شیادان فریب دهنده ملتی اسیر و درمانده در جمهوری پلید اسلامی شان، در کدام مرکز درمانی در کشور، به این امر مهم پرداخته اند؟ که تا کنون هیچ خبرنگاری، گزارشی یا فیلمی از مراجعه آنها به مراکز مزبور تهیه و منتشر ننموده است؟!

البته از آنجائی که این حضرات از بندگان خاص و مورد قبول!! آفریدگار این دنیای بزرگ می باشند. امکان دارد که پروردگار جهان، جهت مصون نگاه داشتن ایشان از آزار این بیماری همه گیر و کشنده، آنها را به طور پنهانی و حتی بدون مشاهده نزدیکان شان، به محل حضور فرشتگان مقرب درگاه خویش به عرش اعلا !! برده باشد؛ و با آنچه که فقط از عهده خود خدا بر می آید. آخوندهای حاکم بر ایران را، که عزیزترین! و گرامی ترین!! و پاک ترین!!! بنده هایش هستند. را از هرگونه بلایای « ارضی و سماوی » مصون و محفوظ بدارد، و دوباره آنها را جهت راهنمائی و هدایت مردمان کم دان و بی خرد ! دنیا، به این کره خاکی برگردانیده باشد!

با اینکه افراد زیادی در جهان به مقوله کرونا و واکسن آن اعلام بی اعتمادی نموده اند؛ و بسیاری از ساکنین کشورهای مختلف، از دریافت کردن این واکسن پرهیز و خودداری کرده اند. بعید به نظر نمی رسد، که سردمداران حاکمیت منفور آخوندی در ایران، چون که در سال های اخیر مراوده های همه جانبه ای با چینی های مزور داشته و دارند. از آنها آموخته باشند، که برای رهائی از کثرت جمعیت در همه دنیا، و البته در ایران که هرچه تعداد شهروندان آن کم تر باشد. سودجوئی ها و لفت و لیس حاکمان آن بیشتر خواهد شد. به آخوندها توصیه کرده اند؛ که خودشان را از تعداد زیاد ساکنان و شهروندان ایرانی خلاص بکنند. تا که بتوانند همه دارائی های آنها را به جیب مبارک خودشان سرازیر نمایند. این چماعت کهنه کار هم در مسیر به جا آوردن اندرز و رهنمودهای اربابان چشم بادامی خودشان، همه تلاش خویش را به کار بسته اند؛ تا مردم ایران را برای دریافت نمودن واکسن کرونا به دردسر بیندازند؛ و آنها را دچار مخمصه های فراوان بکنند. تا هم بر تعداد جان سپردگان این اپیدمی پر خطر در کشور بیفزایند؛ و هم با اتخاذ چنین تصمیم ضد بشری، از ازدحام مخالفان به پا خاسته و آزاده و حق طلب خودشان در سراسر ایران بکاهند. تا با خیال آسوده، بیش از گذشته به اعمال ضد بشری خود در ایران ادامه بدهند!

مطرح نمودن این مورد نزدیک به یقین از سوی نگارنده این نوشتار، موضوعی نیست که فقط عده ای معدود به آن اذعان داشته باشند. بلکه با اندکی پژوهش و بررسی رویدادهای « کرونائی » در همه جا، و یا در محدوده زندگی خودمان، و به خصوص در ارتباط با وضعیت مرگ و میر زیاده از حد انتظار هم میهنان مان در ایران، کافی است که به درستی به این حقیقت کتمان نکردنی دست یابیم؛ که هم اکنون و در موقعیت این پاندمی پر خطر در همه جای دنیا، و به ویژه در میهن ما و موقعیت خطرناک مردم کشورمان، به هر طریقی که به این امر مهم و حیاتی بپردازیم. نه فقط خدمتی میهن پرستانه به ساکنان آریائی کهندیار اهورائی مان نموده ایم. حتی به ارائه آرامشی هرچند محدود به وجدان خودمان، جهت بیدار و آگاه نگه داشتن آن، خدمت شایان توجهی به خویشتن خود کرده باشیم. تا دست کم، غیر از نگرانی هائی که در این مورد خطر آفرین داریم. به وظایف ملی – میهنی خودمان نیز عمل کرده باشیم!

آیا این حرکت ددمنشانه از طرف ستمگران حاکم بر میهن ما، با هیچیک از قوانین بر آمده از نهادها و مؤسسات بشر دوستانه بین المللی در همه دنیا، هیچگونه سنخیتی با کنش های یک حکومت دموکرات را دارد؟ که سازمان های مرتبط با رعایت حقوق بشر در جهان، در باره رفتار آزار دهنده آخوندهای خودکامه در ایران، جانب سکوت را گرفته اند؛ و به ایشان کم ترین تذکری را هم نمی دهند؟!

« فرض محال هیچگاه محال نیست » ؛ در ایران با جمعیت نزدیک به ۸۵ میلیون تن، که به احتمال زیاد، نزدیک به پنج میلیون شان، به دلیل زورمداری های حاکمیت خونخوار اسلامی در میهن خود نمانده اند؛ و ناگزیر به خارج از کشور گریخته اند. تا کنون فقط تعداد پانزده میلیون از ساکنان کنونی آن توانسته اند؛ که در مجموع، موفق به دریافت نمودن هر دو « دوز » واکسن کرونا بشوند؛ چگونه می توان این فاجعه دردناک را دید و لب از لب نگوشد؟!

ویژه آنکه در این موقعیت بحرانی، که دست اندرکاران این حاکمیت اهریمنی، به جای حل کردن مشکلات و کاستی های زندگانی مردم ایران، بخش زیادی از دارائی های ایشان و سرزمین بزرگ و نامدارشان، از سوی همین حاکمان بری از انسانیت، به جای تامین آسایش ملت و بهره مندی آنها از ثروت ملی خودشان، بیشتر آن را برای رشد نوکران و همدستان تروریست خودشان در فلسطین و سوریه و یمن و……هزینه می کنند. با کدام استدلال منطقی به خودمان بقبولانیم؛ که ساکت بنشینیم و به هیچوجه به این نامردمی های سران ننگین شیوه حکومت رسوای آخوندی معترض نباشیم؟!

اما در عرف بین المللی، هر اعتراض و انتقاد منطقی، که از طرف یک ملت اسیر و دربند درون یک حکومت مستبد و بری از خلق و خوی انسانی مطرح می شود. می بایست که از طریق منابع بین المللی در کل دنیا، مورد انتقاد صاحبنظران چنین مراکزی قرار بگیرد؛ و از سلطه جویان مسلط بر آن دیار بخواهند؛ تا دست از بیدادگری شان علیه آن مردم مظلوم بردارند. تا هم یک ملت بزرگ و آزادیخواه ، از زیر بار اینهمه ظلم و ستم آنانی که بر آنها استیلا یافته اند رها بشوند؛ و هم سران دیگر ممالک دنیا نیز دریابند؛ که در این دنیای بزرگ و آکنده از همه گونه بیدادهای ناجوانمردانه از سوی هرحکومتی علیه شهروندان کشورشان مذموم و نپذیرفتنی است. شاید در این رهگذر، از تعداد زورمداران ستمگر در جهان کاسته بشود؛ و آرام آرام، ساکنان این جهان بتوانند؛ از ظلم و بی عدالتی های حاکم در دنیا رها بشوند؟!

مقاله قبلیاستفاده عملی از تمثیل های محاوره ای ایرانی در عالم سیاست ! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدینقره داغ امیر قلعه نویی توسط کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.