از آنجائی که: ” سیر از گرسنه خبر ندارد و سواره از پیاده ” ، خبر نداشتن سران دزد و بی مسؤلیت حکومت آکنده از بی عدالتی رژیم ننگین آخوندی در ایران، از جیب های خالی بیشترین درصد مردم کشورمان، امری دور از ذهن نیست. به جهت آنکه از زمان شروع حاکمیت استبدادی آنها، همواره جیب های گشاد و بلند لباده های اونیفورم آخوندی شان( عمامه، عبا، لباده و نعلین)، را با دزدیدن دارائی های ملت ستمدیده ایران پر و انباشته می نمایند. هرگز نمی توانند درک کنند، که یک خانواده درجه دو و سه ایرانی، که به لحاظ مالی، در میان بخش متوسط جامعه کنونی مملکت شان قرار دارند؛ با توجه به میزان بالای تورم اقتصادی در کشور، که در اثر بی کفایتی های رژیم حاکم در میهن شان به وجود آمده است؛ و در نتیجه آن، همه چیز با قیمت های نجومی به فروش می رسند؛ با سختی فراوان می توانند اسباب معیشت افراد خانواده شان را آماده بکنند. با جیب های خالی از پول رایج کشور، به هیچوجه قادر نیستند که امکانات لازم، برای گذران زندگی خود و اعضای خانواده شان را فراهم بیاورند؛ جهت گذراندن عادی و معمولی زندگی شان، یارائی کامل و کافی را ندارند. به سبب ناتوانی در اداره کردن امور مالی خود و فرزندان خویش، ادراک آنان را نیز منقرض ساخته و اندیشه آنان را برای به دست گرفتن عنان زندگی ناموفق شان را هم، بر بقیه مشکلات آنها افزوده و از حیطه مدیریت صحیح خارج نموده، و پریشانی های روحی روانی را نیز برای آنها به ارمغان آورده است!
آخوندهای حاکم در ایران هم، به تنها موردی که کوچک ترین توجه مسؤلانه ای ندارند؛ و هیچگاه با توجهی مسؤلانه به آن نمی اندیشند؛ همین امر بسیار مهم است!
جیب های خالی مردم ایران، که به علت حضور اشغالگرانه شیطان و پیروان او در سرزمین باستانی ایشان، تا به حال از داشتن پول تهی مانده اند؛ برای صاحبان در بر دارنده همین جیب های خالی، فقط به سیستم جسمی و بدنی ایشان آسیب نمی رسانند؛ بلکه آنها با مشاهده دزدی های میلیاردی، سران حکومت نالایقی که این بساط نابرابری های اجتماعی را در کشور آنان گسترده اند؛ و بی وقفه از دارائی های بی حساب مملکت شان، هر نوع سوء استفاده ای را می کنند. به لحاظ روحی نیز ، مشکلات روانی زیادی را بر وجود آنها چیره نموده اند. و به خاطر چنین سختی های آکنده از رنج و حرمان، دلهای این ایرانیان شریف را، از اندوه بسیار پر می کنند. اینها چه افرادی هستند و از کجا آمده اند؟!
حدود سی و هفت سال است، دیگر آنهائی که شکم های خود و خانواده شان را، از محتویات جوال های کم رزق و روزی بی بضاعتی پر می نمودند؛ و با پول های ناچیزی، که از راه گدائی، روضه و زیارتنامه خوانی به دست می آوردند پر می نمودند. به کمک سودجویان بین المللی، که دشمنان سرسخت حکومت سربلند پادشاهی پهلوی های ایرانساز به حساب می آمدند؛ و نیز با بهره برداری از حماقت های مردمی بی خرد و ساده انگار، که به راحتی فریب این کاسبان حقّه باز جهان دینمداری و خرافه آفرینی، خودشان را از آن تنگناها و تنگدستی ها نجات دادند. حالا دیگر سرشان را، درون آخورهائی فرو می برند و از آن می خورند؛ که محتویات اش را، با دزدیدن پول های بی زبان، از دارائی های ملت بی پناه و رنجدیده ایران انباشته اند. چنان گرم بردن و خوردن از نعمت های فراوان خوان گسترده در سرزمین بی نظیر ایران هستند؛ که نه فقط برای جیب های گشاد خودشان، بلکه جهت افزودن بر چربی دنبه های خانواده، دوستان و فامیل شان هم، برای تا پایان عمر منحوس شان، میلیاردها تومان ذخیره کرده اند!
آیا به واقع دردناک نیست؟ که آخوند شارلاتان و بی ریشه، که روزگاری درون یک حجره نمناک و تاریک و بی رونق، به اتفاق یک طلبه دیگر، در یکی از مدارس علمیه قم، مشهد، یا اصفهان و تهران زندگی فقیرانه ای را داشت؛ و با یک ماهیانه بسیار ناچیز و اندک(شصت تومان، که از محل حق امام، خمس، زکات، و ردّ مظالم و چند عنوان دیگر، که مردم نادان به مراجع تقلید خودشان می پرداختند) روزگارش را می گذراند؛ اکنون در ویلاهای دو تا پنج هزار متری، و با درآمدهای کلان آنچنانی زندگی بکند؛ و در اتومبیل های چند میلیونی بنشیند و با آسایش کامل به سر ببرد. و ملت ایران در بدترین شرایط ممکن باشد و صدای اش هم در نیاید؟ به راستی که نجابت و بردباری بی دلیل و غیر ضروری، جز نکبت و ننگ و نابسامانی، هیچ نتیج دیگری را به بار نخواهد آورد!!
محترم مومنی