آیا در خاورمیانه یک بشار اسد دیگری ظاهر می شود؟!

0
228

تقاضاهای داخلی، و فشارهای خارجی، برای بیرون رفتن نوری المالکی از نخست وزیری عراق افزایش می یابد. بسیاری از صاحبنظران امور سیاسی در جهان، به ویژه کارشناسان مسائل دنیای سیاست در منطقه خاورمیانه معتقدند؛ اگر نوری المالکی در تقسیم قدرت در سیاست عراق، میان شعیه ها و اهل تسنن این کشور، قائل به رعایت تساوی می گردید؛ هرگز با شورش پیکارجویان داعش در کشور مواجه نمی شد!

شاید بخشی از این سخن درست باشد؛ اما در این رابطه نقش جمهوری اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت. حکومت اسلامی در ایران، همانگونه که بشار اسد در سوریه را، با ارسال انواع کمکهای مالی و تسلیحاتی و لجستیکی، برای ماندن در قدرت تشویق کرده و می کند؛ نسبت به مالکی نیز به همین منوال رفتار خواهد نمود. از آنجائی که خصیصه قدرتمند بودن، برای بسیاری از مردم گیتی جذابیت خاص خودش را دارد؛ در ارتباط با سیاستمداران، به ویژه در رده های بالای مدیریت در کشورها، این جاذبه نیروی قوی تری می یابد؛ و دارنده آن را وا می دارد، که به هر نحوی که شده، یک گام هم از برتری که برای خودش متصور است عقب تر نرود. این حقیقت در میان مدیران کشورهای جهان سومی، که در فشارهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خاص خودشان قرار دارند؛ از اهمیت بیشتری برخوردار است!

واقعیت موجود کنونی در جهان این است؛ که همه به مسأله ظهور داعش در عراق، و پیشروی های ددمنشانه آنها در این کشور، که با کشتار فجیع مردم عادی شهرهائی که به تسخیر خویش در می آورند نیز همراه است. از موجب جلب توجه جهانیان، به خبرهای مربوط به ایشان گردیده؛ تا با توجه زیادتری نسبت به سایر رویدادهای دنیا به آن بنگرند. تفسیرهای پراکنده شده از سوی خبرگزاری ها و تحلیلگران بیشتر رسانه های صوتی تصویری نیز، که به سبب افزایش دادن به میزان بینندگان و شنوندگان رسانه خویش، با اضافه نمودن چاشنی های تحریک کننده به اصل خبر، موجب جلب همه دیدگاهها به این رخداد نوظهور می باشند؛ چنان پایشان را از دائره تعهدات بین المللی خارج گذاشته اند؛ که به قول ما ایرانی ها، با افزودن ” سیرداغ و نعناداغ ” بیشتر به این خبر، توجه همگان را، به این موضوع جلب می نمایند!

در وحشی بودن هر آدمی که بتواند انسانی دیگر را، با چنان روشهای فجیعیی به قتل برساند؛ هیچ تردیدی وجود ندارد و امری مبرهن است؛ و نیاز به هیچ تفسیر دیگری ندارد. این گروه جانی، پیش از هجوم به عراق، در سوریه نیز بسیار فعال بوده است. اما با این نام شهرت نداشتند؛ بلکه به عنوان نیروهائی که با هزینه و از سوی کشورهای سنّی نشین، برای مقابله با بشار اسد به سوریه رفته بودند؛ و با نیروهای نظامی این کشور می جنگیدند و در فعالیت بودند. اما بناگاه می بینیم، که نام جدیدی بر خویش می نهند( دولت اسلامی عراق و شام = داعش )، و به سوی عراق حمله ور می گردند!

آیا نباید از خودمان بپرسیم، مگر فقط کشور عراق شیعه نشین می باشد که داعش به آن تاخته است؟ آیا فقط نوری المالکی، حقوق اجتماعی اهل تسنن کشور را پایمال نموده؛ که اینها اینگونه سبوعانه به شیعیان عراق می تازند و زور می گویند و آنها را می کشند؟ همین چند روز پیش در موصل، کسانی را که به روش اهل تسنن، هنگام اقامه نماز، فریضه شان را بجا نیاورده اند؛ با توحش غیر قابل باوری مواجه گشته و آنها را به قتل رسانده اند. همانگونه که چندی پیش، در ویدیوئی که از جریانات سوریه منتشر شده بود دیدیم؛ که چه وحشیانه جنگنده ای را کشتند؛ سپس قلب وی را در آورده و می خوردند!

وقتی بزمجه ای مانند ابوبکر البغدادی، در مسجدی در شهر موصل، با طنازی از پله های محوطه بالا می رود؛ تا بر روی پودیوم روبروی حاضرین قرار بگیرد؛ سپس با تکبر و احساسی پیامبرگونه !! خطاب به جهانیان از خدا می گوید؛ و به همه مسلامانان دنیا پیشنهاد می کند؛ که از او پیروی کنند و به وی بپیوندند. میزان تنفر آدمی نسبت به دین قتل و تجاوز و چپاول اسلام ناب محمدی! از آنچه که قبلا بودیم بیشتر می گردد. یعنی دنیای کنونی و کل ممالک گیتی، حتی دستگاه آفرینش هستی و کائنات، اینقدر الکی و پوچ هستند، که هر موجود بی مقداری همانند ابوبکر خان البغدادی، که امر به ایشان مشتبه گردیده است؛ به خودش اجازه بدهد که با وقاحت کامل، و با تفاخری غیر قابل تصور، با آنهمه ژست تدین مآبانه، که همه شان تقلبی و بدون پشتوانه و اصالت معنوی و شعور انسانی و درک اجتماعی هستند؛ به بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان امر بکند؛ که از او اطاعت کرده و به وی بپیوندند؟!

به خوبی از تاریخ آموخته ایم، که هزار و چهارصد سال است؛ دشمنی میان سنّی ها و شیعیان ادامه دارد. اگر مالکی یک درصد هم مایل باشد که از کرسی نخست وزیری عراق پائین بیاید؟ از آن باب که بعدها مورد تمسخر و سرزنش سایر شیعیان، بخصوص تشویق کنندگانش در میان آخوندهای حکومت اسلامی قرار نگیرد. از مسند نخست وزیری کشور عراق کناره نخواهد گرفت. چه جهانیان را خوش آید و چه نه! اما آنچه در این رابطه حائز اهمیت می باشد؛ این نکته است که با این جریانات، بشار اسد دیگری در منطقه ظهور نکند؛ تا به همان روشی که وی دارد، در مقابل مخالفان خویش ایستادگی بکند؛ که تا همچنان بر کرسی ریاست باقی بماند. زیان افزون تر آنست، که به تدریج این سوی گیتی را، بشار اسدها و المالکی ها بپوشانند؛ و شعله های آتش جنگهای داخلی در کشورهای منطقه چنان ارتفاع بیابند؛ که اکنون به ذهن هیچیک از ما نرسد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیپدیده ای به نام داعش چرا و چگونه ساخته شد؟
مقاله بعدیدر تذکرات کتبی نمایندگان مطرح شد: خاتمی را ممنوع‌البیان و ممنوع التصویر کنید!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.