صبح روز جمعه سی ام ماه اکتبر 2015 ، خبرگزاری فرانسوی ” رویترز ” از وین گزارش داده، که به نظر یک مسؤل صاحبنظر و برجسته در خاورمیانه، که به موضع جمهوری اسلامی در مورد سوریه و وضعیت برکناری یا برقراری اسد در مقام ریاست جمهوری سوریه اطلاعات کافی دارد نوشت: ” رژیم تهران، شاید دوره انتقالی شش ماهه ای را، که در پایان آن قرار باشد سرنوشت اسد در انتخابات سراسری مشخص شود را بپذیرد. “!
شب پیش از آغاز نشستی که قرار است در باره بحران سوریه برگزار شود؛ رژیم آخوندها در ایران اشاره کرده است؛ که شاید برای عقب نشینی از اصرار خود، در مورد باقی ماندن اسد رئیس جمهوری سوریه در قدرت آمادگی داشته باشد. بر همین اساس، مسؤل مورد نظر در خاورمیانه گفته است؛ شاید این نشانه ای از پایان حمایت از اسد، پس از یک دوره انتقالی کوتاه مدت باشد. در رابطه با موضوع بررسی بحران سوریه در نشست وین، وزرای امور خارجه آمریکا و جمهوری اسلامی، روز پنج شنبه با یکدیگر دیدار و گفتگو نموده اند. پس از این دیدار، وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده است؛ این کشور با نقش روسیه در سوریه مشکل جدی ندارد. اما نمی تواند نقش ایران و حزب الله در سوریه را بپذیرد!
با توجهی عمیق تر به این جریانات، می توان به یاد داستان ” حسن کچل ” ، که پدر بزرگها و مادربزرگهای ایرانی، برای نوه های خودشان تعریف می کردند افتاد. حسن کچل پسر بسیار تنبلی بوده، دائم در یک گوشه ای از خانه شان می نشسته و از مادرش سرویس می گرفته است. مادر او جهت به حرکت وا داشتن پسر تنبل اش، که مرد جوانی بوده، و هیچوقت دل به کار کردن نمی داده، راه حل بسیار جالبی را طرح می کند؛ و آن را برای به حرکت واداشتن پسرش به اجرا می گذارد. او چون به علاقه بسیار زیاد پسرش به سیب آگاهی داشته است؛ از محلی که حسن کچل در آنجا نشسته بوده، تا پشت درب خانه شان، به فاصله های مختلف سیب می چیند. حسن کچل با اصرار از او می خواهد که سیب ها توسط مادرش به او داده شود. اما مادر به وی می گوید، اگر می خواهی سیب ها را بخوری، خودت باید آنها را برداری!
به همین دلیل حسن کچل ناگزیر بوده، که مرتب تکانی به خودش بدهد تا به سیب ها دسترسی داشته باشد و آنها را یکی پس از دیگری بردارد و بخورد. وقتی به نزدیکی درب خانه شان می رسد؛ متوجه می شود که چند عدد سیب دیگر هم در پشت درب خانه است. برای برداشتن آنها خودش را به داخل کوچه می رساند. هنوز نخستین سیب را گاز نزده بوده، که مادر دانای او درب خانه را می بندد؛ و دیگر حسن کچل را به درون خانه راه نمی دهد. اصرارهای مرد جوان ولی تنبل به جائی نمی رسد؛ و او برای سیر کردن شکم همیشه گرسنه خودش، به جستجوی کار می رود!
به همین شیوه ای که مادر حسن کچل وی را به بیرون از خانه هدایت کرد؛ آمریکا نیز پس از به وجود آمدن توافق جامع با جمهوری اسلامی، و مصوبه ضمنی اجرای برجام از سوی نمایندگان دو کشور، با گذاشتن تله نشست ویژه، جهت بررسی وضعیت قدرت بشار اسد در سوریه، که روزی آخوندها آن را استان سی و ششم ایران نامیده بودند؛ چنان ایشان را در تنگنای این موضوع قرار داد؛ که احتمال عقب نشینی سران حکومت آخوندی در ایران، به ویژه رهبر جمهوری اسلامی از موضع پیشین خودشان را درصد بیشتری بخشید!
البته برای خامنه ای نوشیدن جام های متعدد زهر مسأله ای نیست. چون که کام وی تا به حال چند بار دیگر هم شوکران تلخ شکست را تجربه کرده است. اما هر بار پس از مدتی فراموش می کند؛ ک از آن پس دیگر زیادی حرفی نزند که خارجی ها وی را به نوشیدن جام زهر بعدی مجبور و محکوم سازند!
بدون تردید لیاقت این مزدوران نیز همین است. که سرانجام هم ” چوب ” را نوش جان بکنند و هم ” پیاز ” را. و این عاقبت همه کسانی است، که خودشان را بی جهت در اموری که هیچ ارتباطی به ایشان ندارند دخالت می دهند. تنها موردی که بیش از هر چیز دیگری نزد ایشان از اهمیت زیادی برخوردار است؛ ماندگاری شان بر سر قدرت در ایران می باشد. چون فقط در این صورت خواهند توانست، از خوان گسترده نعمت های بی شمار ایران، هر چقدر که می خواهند بدزدند و ببخشند و ببرند و بخورند؛ ولی صاحبان اصلی این دارائی ها و امکانات فراوان را، بی نصیب بگذارند و در فقر و فلاکت و گرسنگی نگه بدارند!
شاید این نیز یکی از روش ها و قوانین مدون حکومت برخاسته از دل اسلام ایشان است؛ که با خوردن حق مظلومان، پیوسته خودشان را در پایگاه قدرت تثبیت نمایند. قدرتی که با تخریب حقوق انسان های دیگر به دست بیاید؛ نتیجه اش نوشیدن مکرر جام های زهر، با طعم و مزه های گوناگون است. چه آخوند خامنه ای را خوش آید و چه نه ؟!
محترم مومنی