چنانچه وزیر امور خارجه رژیم، واقعا خودش چنین تصمیمی را گرفته باشد؛ می توان گفت، در ظاهر امر ظریف، ظریف ترین لحظات و موقعیت را، برای اسعفا دادن از پست وزارت امور خارجه رژیم در نظر گرفته بود. اما این در شرایطی می تواند مصداق بیابد؛ که درست در هنگامی که مهمان ناخوانده به ایران رفته، و با رهبر و ریاست جمهوری حکومت دیدار عجولانه ای داشته است. و در این دیدارها قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس نیز همراه با بشار اسد، در هر دو دیدارهای وی با خامنه ای و روحانی حضور داشته است. این مورد(ملاقات غیر منتظره اسد و سلیمانی با رهبر و رئیس جمهوری حکومت اسلامی) ، نمی تواند بدون ارتباط به جریان استعفای ظریف از مقام وزارت خارجه جمهوری اسلامی تلقی بشود!
خود ظریف در این باره گفته است؛ بعد از انتشار تصاویر این دیدارها، که وی در آنها حضور نداشته است؛ او دیگر به عنوان وزیر امور خارجه حکومت اسلامی، در دنیا هیچ اعتباری ندارد!
تا اندازه زیادی هم حق با او است. کدام گفتگوی محرمانه ای میان اسد با خامنه ای و روحانی جریان داشته، که قاسم سلیمانی اجازه حضور دارد. اما محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه رژیم آخوندی، نمی بایست در این ملاقات ها حاضر می بوده است؟!
بیشتر تحلیگران رویدادهای سیاسی، مخصوصا در ارتباط با مسائل مربوط به جمهوری ملاها در ایران، و به ویژه در رابطه با چگونگی تصمیم گیری در حکومت اسلامی معتقد هستند؛ که در ایران کنونی، همه تصمیم گیری های مهم و نهائی، توسط خود خامنه ای به عنوان رهبر سیاسی – عقیدتی حاکمیت جبار آخوندی انجام شده و می شوند. موضوعی که نگارنده با آن کوچک ترین توافقی ندارم. زیرا رهبر، خودش هم بدون صلاحدیدهای فرماندهان سپاه پاسداران، مجوز تصمیم گیری در هیچ زمینه و موردی را ندارد. تا کنون هرگز هم چنین نکرده است. چون به درستی می داند؛ که اگر چنین کند؟ مانند زمان رهبری روح الله خمینی(امام سیزدهم شیعیان دنیا)، که چند بار به وی جام زهر خورانده شد. تا در نهایت، با تدابیر سپاه، با مرگ تدریجی مرد و به درک واصل شد. امکان پذیر خواهد بود؛ که امام چهاردهم شیعیان جهان سید علی خامنه ای نیز، با شیوه های مشابه کشته و نابود گردد. و او هم آنقدر درایت دارد و بیکار هم نیست. تا گزکی به دست اربابان اش بدهد؛ که به فنا و نیستی خودش منجر گردد!
از اینرو، سه مورد پنهانی می توانسته اند. نمایشنامه استعفا دادن ظریف را شکل داده، و وی را به چنین کاری مجبور نموده باشند. مورد اول می تواند، ارسال یک پیام خصوصی از سوی دولتمردان کنونی ایالات متحده آمریکا باشد؛ که احتمالا چون در رابطه با ظریف بوده است. خود وی نمی بایست که در این گفتگوها حضور می یافته است. از آنجائی که دیگران به این امر پی نبرند. پیام شان را به وسیله بشار اسد به ایشان ابلاغ کرده اند. اما چون سپاه پاسداران در همه جا و تمامی لحظات مربوط به رژیم جاسوس دارد. به این امر پی برده، جهت با خبر شدن از اصل پیام، سرلشگر قاسم سلیمانی را، همراه بشار اسد به این کار واداشته است. به خاطر آن که رهبری انقلاب هم قادر به مخالفت کردن با این موضوع نبوده است؛ حرف سپاهیان را به جان نیوشیده و چنین نموده است!
مورد دوم اما، بازی کردن خود آمریکا با سرکردگان جمهوری منفور اسلامی است. که چنین موردی را به گونه ای ترتیب داده است؛ که ضمن ایجاد تداخل و اختلاف میان مقامات حکومت اسلامی، یکی یکی شان را ناگزیر به استعفاء دادن نماید. تا بتواند از گل آلود شدن آب ناصاف دریای حاکمیت پلید جمهوری اسلامی، ماهی هائی را صید کند؛ که مدت هاست در پی تحقق دادن آن می باشد!
ولی مورد سوم، تبانی و اتحاد پوتین و نتانیاهو، جهت ایجاد کردن یک حکومت نظامی در ایران است. که سپاه پاسداران مخصوصا سردار قاسم سلیمانی، که به سردار سایه نیز شهرت دارد. دست به کار شده اند؛ که سه شخصیت اصلی جمهوری اسلامی( خامنه ای ، روحانی و ظریف) را، به جان همدیگر بیندازند. تا سران رژیم پلید و قدرت پرست اسلامی، خودشان زیر پای یکدیگر را خالی کنند؛ و به قعر اقیانوس نابودی سرنگون گردند!
به شاخ و شانه کشیدن های سپاه و اسرائیل برای همدیگر توجه نکنید. زیرا ولادیمیر پوتین در دنیای سیاست در این برهه زمانی، شخصیتی به ظاهر آرام است؛ که اگر مفاد مغز وی را باز کرده و ملاحظه نمائیم؟ به مورد ارزشمندی ( برای روس ها ) پی می بریم؛ که تشخیص دادن آن، رهنمودی جهت تثبیت استدلال بالا خواهد بود!
آنچه که برای روسیه به ویژه نزد پوتین بسیار حائز اهمیت است. ماندن کشورشان بر مقامی است؛ که چندین قرن از آغاز آن می گذرد. هنگامی که مردمان سرزمین تازه کشف شده آمریکا، با سرعت شگفتی آوری، « ره صد ساله » را، در مدت بسیار کوتاهی طی نمودند. در این رابطه نیز به درجه ابرقدرتی در جهان نائل گشتند. روس ها نیز به نسبت خودشان، دست کم در این سوی دنیا، قدرت عظیمی به حساب می آمدند؛ که با این شرایط، موقعیت گیتی در این سال ها، به گونه دو قطبی شده، و به همین شکل نیز به حیات خویش ادامه می دهد. در ارتباط با رقابت هائی، که روسها با آمریکا دارند؛ و نیز در رابطه با اختلافات ظاهری میان سپاه پاسداران با آمریکا، طبق معمول پوتین در فکر سوء استفاده از شرایط موجود است. تا با به دست گرفتن سلاح سپاه، موجودیت رژیم آخوندی را به خطر بیندازد!
از باب آن که روابط خصمانه میان اسرائیل با جمهوری اسلامی، می تواند تا ابدیت تاریخ ادامه داشته باشد؛ و نیز بر اساس به قدرت بیشتر رسیدن سپاه، و گرفتن افسار رژیم به دست خودشان، نیازمند سرکوب کردن حاکمیت کنونی برای برپائی یک حکومت نظامی در ایران می باشند. و این مورد برای شان بسیار حائز اهمیت است. صدالبته رسیدن به قدرتی به این بزرگی را، که در خواب و رؤیا هم نمی دیدند. و نیز به سبب آن که در رؤیای انجام دادن کارهای بزرگ به سر می برند. همچنین به دلیل آن که مانند آخوندها دشمنی شدید با اسرائیلی ها را ندارند. و….. فراموش نکنیم؛ که بی نهایت به ثروت اندوزی نیز علاقمند می باشند. هیچ اشکالی در تبانی میان خودشان با پوتین و نتانیاهو نمی بینند. حالا که همه شرایط به این آسانی برای شان فراهم گشته است. مگر دیوانه اند یا که مغز خر خورده اند؛ که به آن نپردازند؟!
محترم مومنی