آیا با اعدام شدن ماهی 333 تن از مسلمانها، مشکل حل خواهد شد؟!

0
125

یک سازمان نظارتی مستقر در بریتانیا اعلام کرده است؛ در طول شش ماه گذشته، گروه تروریستی داعش، تعداد 1878 نفر از غیرنظامیان در دو کشور سوریه و عراق را کشته است؛ و در طول دو ماه پیش تا کنون هم، تعداد 120 نفر از اعضای خودش را، که عمدتا از پیکارجویان خارجی، و خواستار جدائی از دولت اسلامی عراق و شام، و بازگشت به کشورهای خویش بوده اند را نیز به هلاکت رسانده است!

بناببراین، در طول شش ماه جاری، این ددمنشان وحشی و از خدا بی خبر، حدود دو هزار انسان بی دفاع را، از نعمت هستی و ادامه زندگی ساقط نموده و بی بهره کرده اند. تقریبا همه ماهه حدود سیصد و سی و سه تن، که بیشترشان از شهروندان کشور سوریه بودند را کشته اند. در اثر توحش ذاتی رهبر جنایتکار این تروریست ها، که فرمان این کشتار بی حاصل را به فرمانبرداران کر و کور و لال خود داده است؛ رویداد این فجایع اسفبار را، در دفتر تاریخ زمان، به نام خودش به ثبت رسانده؛ و خویشتن را در بالای فهرست اسامی جنایتکاران نامدار دنیا قرار داده است !

هنگامی که عده ای از این افراد جانی و بی منطق، درون خاک سوریه در صف مبارزان علیه حکومت بشار اسد قد علم کرده بودند؛ هنوز کسی به ماهیت اصلی اهداف جنایتکارانه ایشان پی نبرده بود. از آنجائی که جهانیان، یکصدا در مورد دیکتاتور و ستمگر بودن رئیس جمهور سوریه همنوائی می کردند؛ تصور مردم دنیا، از تمامی مخالفان بشار اسد این بود؛ که حکومت وی بدترین کنش ها را در مورد اینها اعمال نموده، و بیشترین حق را نیز به همین تروریست ها می دادند. اما اکنون پس از چندین ماه که از یورش این جانیان به ملت عراق نیز می گذرد؛ و فرد قسی القلبی مانند ابوبکر البغدادی، رئیس خودخوانده دولت اسلامی عراق و شام، رسما ادعای ریاست و حکومت بر این گروه و به زعم خودش دولت را، نزد مردمان گیتی آشکار نموده است؛ حقیقت این امر، و به وجود آمدن چنین گروه تروریستی جنایتکاری، نزد مردم جهان به گونه ای دیگر عریان گشته است !

ابتدا در این اندیشه بودیم، که قصد داعش مبارزه مسلحانه با مسلمانان شیعه در کشورهای مسلمان نشین است؛ و اینها بر آن شده اند، که جنگ میان سنّی و شیعه را راه بیندازند. اما وقتی که در چند ماه پیش، به یک مسجد اهل تسنن هم یورش بردند؛ و حاضران در آن مکان را به قتل رساندند. تصور پیشین مردم نسبت به داعش تغییر یافت. ولی اکنون که به عملیات وحشیانه و اعمال دور از منطق و آمار جنایات بی دلیل رهبران خودکامه و قدرت پرست این گروه را بررسی می کنیم؛ گمانه های قبلی مان رنگ می بازند؛ و دلائل دیگری در ظرف عقل و خرد مردم گیتی رنگ می گیرند. که شواهد مطرح شده توسط کارشناسان، به درستی و بدون پرده پوشی، آشکار می سازند؛ که اصولا این تبهکاران هیچ منظور و مقصد خاصی را پیگیری نمی کنند. به آنها امر شده که بکشند؛ ایشان هم چنین می کنند!

چون آنها با مزدوری برای اربابان سعودی و قطری خودشان، که این روزها بیش از همیشه همه گونه زیانی را به جان و مال خویش می خرند؛ تا با حاکمان جمهوری اسلامی، که روده های مذهب شیعه و دیگر شعبات آن را، بر روی شانه های شان انداخته اند و به این سوی و آن سوی می روند و تبلیغ می کنند. در دو طرف یک میدان جنگ عقیدتی هزار و چهارصد ساله بایستند؛ و با کشتن هر چه بیشتر شیعیان، دشمن اصلی خود و مذهب شان ( حکومت آخوندی در ایران) را، به ستوه بیاورند و به وحشت بیندازند!

براین اساس، آنچه که از عملیات داعشی ها در جهان انعکاس می یابند؛ موجودات سفیه و ابلهی را به نظر آدمی می رسانند؛ که شایسته ترین لقبی که می توان به آنها داد؛ و بدون تردید استحقاق دریافت کردن این لقب را نیز دارند. این است که از این پس، فراموش نکنیم؛ که هرگاه از این وحشیان نام می بریم، صفت ” مزدور ” بودن آنها را، که باید همه جا در کنار اسم منحوس شان نامید را از یاد نبریم!

این موضوع را به راحتی می توان از اعضای جذب شده به این مزدوران نتیجه گرفت. تقریبا از بیشتر کشورهای اروپائی، تعداد زیادی از جوانان متعلق به این ممالک، که اگر هم اروپائی اصیل نباشند؛ دست کم از یک پدر و مادر آسیائی یا آفریقائی، که احتمالا مسلمان هم بوده باشند؛ در یکی از این کشورهای اروپائی متولد شده اند. حتی اگر اولیاء شان مسلمان هم بوده باشند؛ اما به سبب زاده شدن در یک اجتماع آکنده از فرهنگ غربی، و رشد و نمو کردن ایشان در چنین جوامعی، نمی توانند تعصبات آنچنانی به مسأله دین اسلام و مذاهب چندگانه اش داشته باشند. بنابراین، آنچه که گرویدن به داعشی های مزدور را به آنها القاء می نماید؛ دریافت کارمزد های اغوا و ارضاء کننده است. نه جاذبه های دین اسلام و مذهب های آن می باشد!

پس در مزدور بودن داعشیان، و نیز در بی هدف بودن رهبران تروریست پرور این گروه، و نیز رزمندگان فرمانبر ایشان، هیچ تردیدی باقی نمی ماند. جنایاتی که از آنها سر می زند؛ فقط و فقط به سبب انگیزه های مادی است؛ که از سوی کشورهای سرمایه گذاری نموده در این رابطه به دست این درندگان می رسند؛ که تا کشتار پی در پی به دست این مزدوران شکل بگیرند؛ و باز گرداندن مردم به دوره های توحش و جوامع دور از مدنیت، توسط مزدوران داعشی تحقق بیابند. بدیهی است که کشته شدن هیچ انسانی، از هر دین و ملیتی که باشند؛ آنهم با چنین رفتارهای ددمنشانه قاتلان ایشان، هیچ مشکلی را از بین نمی برند؛ بلکه بر آنها نیز می افزایند !

محترم مومنی

مقاله قبلیواشنگتن پست: آمریکا نقش ایران در رویارویی با داعش را پذیرفته است
مقاله بعدیانتصاب یک شکنجه گر به عنوان رئیس بند ۴ ، بند زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.