دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
این است استراتژی ما در خاورمیانه نسبت به تروریست ها. قرار نیست از تروریست های شیعه در مقابل تروریست های سنی حمایت کنیم. پس از اصرار آدم کشان به ترور، قرار است نابودی کنترل شده شان بدست یکدیگر را برنامه ریزی کنیم. ارتش آمریکا می خواهد عراق را آزاد کند؟ چند بار قرار است عراق را آزاد کنید؟ چون قبلاً یک بار با هزینه ای بسیار بالا این کار را کرده اید. آیا مایل اید یکبار دیگر مشتی ویرانه ها را از دست گروهی از تروریست ها (داعش) پس بگیرید و به دست گروهی دیگر از تروریست ها (تروریست های مورد حمایت ایران) بدهید! بعد مجدداً باید با یک لشکرکشی دیگر آن را از دست تروریست های شیعه بگیرید و به گروه فرقه گرای دیگر تحویل دهید. البته این پایان ماجرا نیست، چون در عراق چند فرقه گرایی نهادینه و حتی قتل عام و نسل کشی حکومت با تکیه بر قومی بر علیه بقیه آنقدر زیاد است، که باید دهها بار دیگر هم آن را آزاد کنید.
عدم درک واقعیات موجود در عراق نه تنها ما را به سوی حل مشکلات نمی برد که چه بسا مانعی در راه آن می شود. ارتش آمریکا باید توسط سیاستمداران توجیه شود که قرار نیست آنان نقش نیروی هوایی قشون و شبه نظامیان شیعیان عراق برای تصاحب سرزمین های سنی های عراق را بازی کنند و آن بازی چند سر باخت برایتان خواهد بود. داعش تهدیدی دم دست تر است؟ اما مگر با تصاحب شهرهای اشغال شده شان در عراق یا سوریه می توان جلوی عملیات تروریستی شان را گرفت؟ یعنی قرار است از این پس تروریست های سراسر جهان را که به سوی گرداب عراق و سوریه می کشاندیم، متوقف کنیم، بعد تروریست های داعش به کجا بروند؟ اروپا یا آمریکا!؟ هر کسی به روشنی آن را می داند که اگر به کندوی عسل حمله کند، زنبورها تنها بیشتر پراکنده و خطرناک می شوند. آمریکا در عراق از مسیر درست سابق منحرف شده است؛ اگر بابت هر حمله کوچک تروریستی که داعش صورت دهد، استراتژی درست مان را رها کنیم و به جنگ چشم بسته با تروریست ها بپردازیم، نه تنها بازی را نمی بریم که حملات تروریستی با تأثیر محدودشان را به حملاتی موثر در تغییر استراتژی مان بدل کرده ایم؛ به خصوص که اکثراً حملات اخیر حتی سازماندهی شده توسط داعش نبود، بلکه توسط گرگ های آلفای منفرد -که صرفاً یک اعلامیه کوتاه اینترنتی برای داعش فرستادند، صورت گرفتند و از عراق و سوریه هدایت و برنامه ریزی نشدند. داعش خطرناک تر از سایر تروریست هاست؟ یعنی ترویست های داعش که هنوز به سلاح های کشتار جمعی دست نیافته اند، خطرناک تر از تروریست های شیعی هستند که دولت حامی شان به انواع سلاح های کشتار جمعی مجهز است؟ بی شک برای آزادسازی مناطق اشغال شده از دست شیعیان باید در تمام منطقه خلیج فارس درگیر شوید و جنگی منطقه ای قطعی خواهد بود.
آمریکا اینک در نبردهای عراق نه تنها از منظر سنی های عراق و متحدان منطقه ای اش (عربستان و ترکیه) به مثابه حامی شیعیان بر علیه سنی ها دیده می شود، که واقعاً نیز اگر بخواهد بقیه سرزمین های اشغال شده داعش را چون مناطق قبلی، آزاد کند و به ترویست های حزب الله عراق، عصائب اهل حق و خراسانی و سپاه بدر تحویل دهد، همان بهتر کلیه عملیات های آزادسازی سرزمین را رها کند و تنها با حملات دقیق به مراکز تجمع و حیاتی داعش بسنده کند. کاری که حالا به درستی در سوریه صورت می دهد. در سوریه نیز ابتدا آمریکا اشتباه بازی می کرد و تنها با توصیه ها و اصلاحات انجام شده، از حمایت از گروه های اسلام گرا و عمدتاً ناشناخته و مشکوک روی برگرداند و به سوی حمایت از کردها و عرب ها و مسیحیان و اقلیت های شمال سوریه روی آورد. در عراق بازی درست ما، موجب سرنگونی مالکی مزدور ایران شد و عبادی مورد اجماع همه بر سر کار آمد. آیا حالا نیز فکر می کنید که دارید از عبادی و دولت اش حمایت می کنید؟ اما فرق است بین حمایت از کسی با “جلب رضایت از کسی”. باید آن نوع حمایتی را از عبادی کنیم که مطابق با استراتژی منطقه ای و به خصوص استراتژی ما در مبارزه با تروریست های سراسر جهان است. آزادی موصل را تنها باید زمانی در دستور کار قرار دهیم که قبلاً شهرهای سنی آزاد شده قبلی را از دست شبه نظامیان شیعه پاک سازی کرده و آن را به مدافعان سنی محلی که باید در آینده زیر نظر وزارت کشور عراق کار کنند، بسپارید. به وضوح بگویم اگر طرح سپردن امور امنیتی به مردم محلی را کنار بگذارید، هر تلاش تان تنها آب در هاون کوبیدن خواهد بود و فقط به هزینه های جانی و مالی، آن هم بدون نتیجه مورد انتظار می افزاید. موصل نیز تنها پس از روشن شدن وضعیت نحوه اداره اش باید آزاد شود. در کنار آن نیروی هوایی آمریکا و متحدانش باید همچون کوبانی با سرعت عمل بالا مانع از اشغال مناطق جدید و به خصوص نقاطی که اقلیت ها در آن سکونت دارند توسط داعش شود؛ این گونه علاوه بر ممانعت از کشتار جمعی دیگری، وجهه مثبت تان نیز در نزد افکار عمومی خاورمیانه ای ها حفظ می شود.
اشتباه دوم از ارزیابی مکان های اصلی برمی خیزد که داعش در آنجا آموزش دیده و سازماندهی می شود. عراق و سوریه؟ هرگز؛ اگر ارتش آمریکا واقعاً نمی داند، پس باید این خبر بد را به وزیر دفاع آمریکا دهم که مهمترین کانون های داعش که پس از گرد آمدن تروریست های سراسر جهان، در آن جا آموزش دیده و سازماندهی می شوند، اینک نه عراق و سوریه، بلکه در “مرزهای متحدتان، ترکیه” است. اگر در تصور نابودی داعش در کوتاه مدت هستید، راه به بیراهه می برید. آیا القاعده پس از دو دهه نابود شد؟ پس حتی اگر سراسر سوریه و عراق را با خاک یکسان کنید، تهدیدات تروریستی داعش حداقل تا یک دهه از بین نمی رود. مهمتر از آن، تروریست هایی هستند که با نام های دیگر بازتولید می شوند، همان گونه که تا یک دهه پیش هیچ نشانی از داعش نبود و القاعده مسأله بود. اگر نتوانید این مبارزه با داعش و سایر تروریست ها را درست مدیریت کرده و بر اساس یک استراتژی روشن (برای خودتان)، گمراه کننده (برای دشمنان تان) و پیچیده برای تأثیرشان بر نیروهای متباین منطقه ای، و البته قابل اصلاح و انعطاف برطبق شرایط واقعی در حال تغییر پیش برید، قطعاً به نتیجه مورد نظرتان نمی رسید. تروریست هایی که برای نیم قرن برنامه ریزی و سازماندهی توسط مخوف ترین سرویس های امنیتی جهان شدند، به این راحتی از بین نمی روند. طالبان، القاعده و داعش را کسانی که به قول خودشان بر اساس “شطرنج بزرگ” به وجود آوردند، نظر ما را پیرامون اش نپرسیدند. کاری که اینک ما می توانیم بکنیم، مهندسی و هدایت درست شان به منظور نابودی با کمترین هزینه شان است: یعنی به جان هم انداختن ترویست ها و نابودی شان به دست یکدیگر. داعش را طراحان “خلافت اسلامی” ساختند و ما آن را به کابوسی برای همه تروریست های عالم بدل می کنیم؛ داعش همان گونه که قبلاً در سوریه و مناطق سنی نشین عراق به کابوس مزدوران و تروریست های شیعه مورد حمایت ایران بدل شد و اینک در افغانستان به کابوس طالبان، باید به کابوس تروریست های در سراسر جهان بدل شود؛ مکان هایی که باید در آن تزریق شوند، مکان هایی است که تروریست های پیشین منطقه ای در آنجا حضور دارند و البته باید باز مناطقی باشند که از اقلیت ها به دور بوده و امکان دفاع ارتش هر کشور از مناطق مورد حمله ناگهانی داعش وجود داشته باشد. مناطق طالبان نشین افغانستان بهترین مثال مصداقی آن هستند. بگذارید داعشی ها در صحرای عراق و سوریه سرگردان باشند تا روزی توسط هواپیمایی بدون سرنشین شکار شوند؛ تا زمانی که آن صحرا برهوت بسان منطقه ای در اشغال داعش توسط تروریست های سراسر عالم شناخته شود، آنجا بسان گردابی آن جانیان را به سوی خود خواهد کشید تا در جوخه ای که برایشان آماده شده “در زمان مقرر” هلاک شوند؛ این است سزای کسانی که به نام دین جنایت کنند.