در طول عمر بسیار دراز این دنیای بزرگ، به ندرت بوده و هستند کسانی، که ورودشان به جهان و خروج شان از آن، با شادی همراه بوده باشد. یا برعکس، مصیبت آفرین بوده و ناخرسندی را به وجود بی آورند. اما در چنین روزی(چهاردهم خرداد) فردی به این دنیا آمد؛ که حضور وی در کهندیار ما خشونت آور گشت؛ و پس از نزدیک به سی و یک سال که از زوال و نابودی اش می گذرد. هنوز ایران ما به شرایط پیش از به قدرت رسیدن وی در عرصه سیاست کشورمان باز نگشته است!
روح الله الموسوی الخمینی، همان کسی است که بعد از اعلام لوایح شش گانه انقلاب سپید شاه و مردم به مجلس شورای ملی در میهن مان، و مطرح شدن لوایح ششگانه آن توسط شاهنشاه آریامهر در ششم فروردین سال ۱۳۴۱ خورشیدی به مردم ایران، علیه دو لایحه آن در برابر پادشاه ایرانزمین ایستاد؛ و از این که به زنان ایرانی آزادی و حق رای داده شده بود؛ و نیز لایحه اصلاحات ارضی برای کشاورزان کشورمان هم در آن گنجانیده شده بود. در شهر قم قشرق به پا کرد. تا جائی که همدستان و مقلدین وی، از قم به ورامین در ضلع جنوب شرقی تهران آمدند؛ و از آنجا به اتفاق گروه دیگری، که یک کاسب میدان تره بار تهران، به نام « طیب » ( پدر محسن رضائی ) آن را هدایت می کرد. تا نزدیکی های تهران آمدند و ضد لایحه آزادی زنان ایرانی و دادن حق رای به ایشان، و نیز علیه لایحه « اصلاحات ارضی و برچیده شدن بساط < ارباب و رعیتی > در کشور، و تقسیم شدن زمین های متعلق به دربار شاهنشاهی به وسیله پادشاه روانشاد محمدرضا شاه پهلوی به زارعان ایرانی در سراسر کشور، و کوتاه کردن دست اربابان ستمگر از کشاورزان ایرانزمین، اعتراض نمودند!
هنگامی که پادشاه قصد دستگیری و محاکمه وی را داشت. آیت الله محمد حسن شریعتمداری در شهر قم، بدون پوشیدن « نعلین آخوندی » خود، در اطراف حرم معصومه به راهپیمائی پرداخت؛ و از شاهنشاه آریامهر خواهش نمود؛ که از گناه خمینی در گذرد. اعلاحضرت نیز درخواست وی را پذیرفت؛ و خمینی را ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید نمود( ای کاش این کار را نمیکرد و او را دچار آن عقده بزرگ و انتقامجویانه نمی نمود.)!
مدت پانزده سال از تبعید آن آخوند خرفت و ضد ایرانی و زن ستیز گذشته بود؛ که « آیت الله جیمی کارتر ملعون » رئیس جمهور دموکرات آن موقع در ایالات متحده، خمینی را از درون « آب نمک » سیاست خودشان بیرون آورد؛ و با وزارت امور خارجه آمریکا، طبق گفته خودشان در وب سایت ایشان در چندین سال پیش، مبلغ یکصد و پنجاه میلیارد دلار به خمینی دادند؛ و او را جهت راه اندازی « انقلاب سیاه و شوم آخوندی » در ایران راهی فرانسه نمودند!
نوکران شان محمد یزدی ، مهدی بازرگان ، ابوالحسن بنی صدر ، صادق قطب زاده و چند تن دیگر را نیز، به « نوفل لوشاتو » محل استقرار خمینی در فرانسه اعزام کردند. تا که خدمات مورد نیاز آن آخوند زن ستیز را، که قصد انتقامجوئی از حکومت پهلوی را داشت به او ارائه نمایند!
آخوند خمینی هنگامی که در فرودگاه « مهرآباد » تهران، در حالی که خلبان ارفرانس به وی کمک می کرد. از پلکان هواپیما پائین آمد؛ و بر اساس قرار قبلی و همآهنگی های از پیش به عمل آمده توسط گروهک های کمونیتسی و مجاهدین ضد خلق، به درون گورستان بهشت زهرا رفت؛ و از همانجا سخنان بی ربط خودش را برای مردم نادان ایران ، که بعضی شان حتی با پای برهنه خمینی را تا از فرودگاه تا بهشت زهرا همراهی می کردند سر بدهد!
آن آخوند کودن و بی سواد و انتقامجو هم، چقدر خوب و منطقی!!! پاسخ ایرانیان استقبال کننده از خودش را داد؟ و سرزمین اهورائی و باستانی آنان را، چگونه از مدرنیته خارج نمود و به قرون وسطا و عصر حجر تنزل داد؟ که هنوز بعد از چهل و یک سال که از آن واقعه اهریمنی می گذرد. حاکمیت منفور و دولتمردان بی کفایت رژیم ننگین و واپسگرای اسلامی را، بر همان ملت ساده انگار مسلط ساخت؛ و کار را به اینجا کشاند؛ که روز به روز این سرزمین اهورائی و ملت آریائی آن را، دچار حسرت دیروزشان می کنند!
در شامگاه روز سیزدهم خرداد امسال، از سوی سازمان میراث فرهنگی جمهوری قدرت پرست آخوندی، چراغ های دو برج چند صد ساله ایران، برج های « طغرل » و « شبلی » را، به مناسبت چهاردهم خرداد، جهت گرامیداشت سالگرد به درک واصل شدن آن آخوند خرفت خاموش نمودند!
اولا جنازه خمینی جانی را، که بین دهم و چهاردهم خرداد مرده بود. را بدون سر و صدا و اطلاعرسانی نگاه داشتند. تا روز مرگ او را چهاردهم خرداد مطرح کنند. زیرا پانزدهم خرداد سالروز قیام طلبه های فیضیه به هواداری از خمینی ، و نیز سالروز حرکت گروه طیب با نوکران اش از ورامین به تهران و قطع نمودن آب شهر تهران به روی مردم پایتخت بود. را، در کنار یکدیگر قرار بدهند. تا به مردم دینزده و بلاهت پیشه ایران اینگونه تفهیم نمایند؛ که خمینی چنان عظمتی داشته، که روز گور به گور شدن اش، در مقابل روز قیام اش علیه پادشاه دلسوز و میهن پرست ایران قرار گرفته و اینگونه قصد داشتند؛ که هم دو روز تعطیلی پشت سر هم برای خودشان تدارک ببینند؛ و هم در این رابطه، قداست بیشتری به او و رژیم منحط و اهریمنی اش بدهند!
مخلوق عجیبی هستند این آخوندهای مکار و رند و ریاکار، اکنون پس از گذشتن سی و یک سال از زمان گور به گور شدن او، به یاد وی چراغ های برج های تاریخی ایران را، که در زمان حکومت سلسله سلجوقیان بنا شده اند. را به بهانه سالمرگ آن آخوند ضد ایرانی خاموش می کنند. تا در این رهگذر، به چند ایده اهریمنی خود شان رخت تحقق یافتن بپوشانند!
آنچه که طی هزار و چهارصد سال گذشته(طول عمر ظهور اسلام به وسیله تبانی های محمد و سلمان پارسی) در ایران رخ داده اند. اعم از اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را، به اسلام شیعی خودشان بچسبانند؛ و تمام آثار تاریخی و شخصیت های ادبی و فرهنگی این مملکت بزرگ و دارای تاریخ کهن و باستانی را، به اسلام مخصوصا به شیعیان نسبت بدهند!
کرداری موذیانه و غیر حقیقی و بری از صداقت انسانی را پیشه خود نموده اند. تا از افتخارات ایرانزمین به سود خود و دین و مذهب بی محتوا و ضد ایرانی و مخالف با شؤنات انسانی خویش، به بهره برداری های همه جانبه بپردازند!
« یا رب روا مدار گدا معتبر شود
گر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود » !
محترم مومنی