آن سوی خزر را که بخشید؟ این سوی آن را که خواهد بخشید؟!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
577

چرا هر وقت که لازم است یک مشکل قانونی، در باره امری میان ایران و همسایگان ما، در مرحله ی بررسی و تصمیم گیری واقع بشود. این کار همواره با کلاه گذاشتن بر سر مسؤلان حکومتی کشورمان، و در نتیجه بر سر خود ما به عنوان ملت این مرز و بوم، مساله مربوطه را به نتیجه ای که فقط منافع آنها را تامین کند رسانده و می رسانند؟!

یا چرا با آن که بخش جنوبی بزرگ ترین دریاچه جهان، که سواحل زیبای دو استان بزرگ کشورمان( آذربایجان شرقی و غربی ) را در بر گرفته، و با سه نام مختلف ( کاسپین ، مازندران و خزر ) در همه دنیا شهرت دارد. را چنین نا عادلانه و دور از انصاف میان خودشان تقسیم کرده اند؟ یا به ناحق، بخش وسیع تر آن را به خودشان اختصاص می دهند؛ و باقیمانده اندک آن را، به صاحبان اصلی آن، به ایرانیان مغبون شده متعلق می دانند؟!

با آنکه هنوز رنج منعقد شدن عهدنامه اندوهناک و ننگین « ترکمانچای» در وجود ایرانیاران راستین و میهن پرست خنثی نشده است. سه چهار سال پیش، از بخش زیرین و ته این دریا، که به گونه ای میان کشورهای ساکن در حاشیه ضلع های چهارگانه آن تقسیم گردیده بود؛ در حالی که پیش تر سهم ایران به اندازه پنجاه درصد از کل آن بود. در محاسبه چهار سال پیش، به مقیاس دردناک یازده کیلومتر از سطح انتهایی آن تعیین و کسر گردید. اکنون نیز، رئیس جمهور حاکمیت سودجو و قدرت پرست رژیم آخوندی در ایران، بعد از ظهر روز یکشنبه دوازدهم اوت ۲۰۱۸ میلادی، برابر با بیست و یکم امرداد ۱۳۹۷ خورشیدی، جهت شرکت در پنجمین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای مازندران، به شهر « آکتائو » در قزاقستان رفت؛ که به اتفاق رؤسای کشورهای روسیه، آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان، کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر را تعیین کنند و به امضاء برسانند!

از آنجائی که رژیم اشغالگر و دزد و جلاد حکومت ملاها در ایران، به هیچ عنوانی مورد تائید مردم ایران نیست؛ و به سبب آن که تا کنون، هیچگاه ملت ایران را در جریان تصمیمات و کردار حکومتی خویش قرار نداده و نمی دهد؛ بدیهی است که در مورد امضای مفاد کنوانسیون مربوطه، آخوند حسن روحانی هر چه را که پذیرفته باشد. هرگز و هیچگاه مورد قبول ملت ایران واقع نخواهد شد. چرا که ما دیگر مردمان زمان بسته شدن قراردادهای ننگین « گلستان » و « ترکمانچای » نیستیم؛ که جمهوری بدنام و بدکردار و دروغپرداز اسلامی، با ما نیز به مانند مردمان زمان یکم اسپند ۱۲۰۶ خورشیدی، برابر با پنجم شعبان ۱۲۴۳ قمری، و نیز مصادف با ۲۱ فوریه ۱۸۳۸ میلادی رفتار کند؛ زمانی که فتحعلیشاه قاجار، برای رها شدن از مصیبت جنگ طولانی میان ایران و روسیه تزاری حاضر شد؛ که با اعزام میرزا ابوالحسن خان شیرازی و الله یار خان آصف الدوله به محلی به نام « ترکمانچای » ( در نزدیکی شهر میانه در استان آذربایجان شرقی )، که با ایوان باسکوویچ نماینده روسها، ننگین ترین پیمان های منعقد شده میان ایران و یک سرزمین خارجی را به امضاء برسانند. و در ضمن بر پایه آن، ایالات بزرگی مانند قفقاز، ایروان، نخجوان و بخش های مهمی از تالش را به روسیه تزاری ببخشند. و بر اساس آن با کم کردن سهم ایران از وسعت دریای مازندران، در مجموع سی هزار کیلومتر مربع شامل بیست هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، و پنج هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوه آرارات و شهر ایغدیر ترکیه، که در آن زمان بخشی از خانات ایروان بود. همچنین پنج هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی یعنی تالش شمالی، که شامل شهرستان لریک و نخجوان بود. از ایران جدا گشت و به سرزمین روسیه افزوده شد. اما ملت ایران هیچگاه نه از چگونگی آن مطلع گردید؛ و نه به آن بهای چندانی می داد. تا جائی که این مورد ننگین تاریخی را، مانند ضرب المثلی با عبارت « هفده شهر قفقاز » به کار برده و می برند!

باید صبر کرد تا ببینیم؛ که نماینده بی اعتبار و بی خرد و بی کفایت جمهوری ایران برباد ده آخوندی، غیر از محدوده عمده ای از سطح و قعر دریای مازندران، کدام قسمت های دیگر ایران را، با نام شرکت کنندگان در اجلاس پنجم کنوانسیون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به ثبت رسانده است؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیزیر بنای اقتصاد خراب یک کشور، سیاست غیر اصولی آن است! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیهمسر نرگس محمدی: با بازگشت بیماری خطرناکش مرخصی حداقل حق اوست
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.