اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی سوم، نه فقط در بیاناتی که گهگاه در مصاحبه های شان مطرح کرده و می کنند. بلکه در بیشتر بیانیه هائی که منتشر نموده اند؛ در رابطه با بنیاگزاری یک نظام حکومتی برای آینده ای نزدیک در کشورمان، بیش از هر مورد دیگری، به داشتن یک حاکمیت سکولار همراه با دموکراسی محض تاکید زیاد داشته اند. که بدون تردید چنین حکومتی می تواند؛ جهت به وجود آوردن تساوی حقوق ملی و جنسیتی و حقوقی و اجتماعی، برای کلیه شهروندان ایرانی، اعم از زن و مرد و پیر و جوان و شهری و روستائی و کارگر و کارفرما و کارمند و مدیر، به شکل برخورداری همگی شان از آسودگی های فردی و اجتماعی، و بهره مندی آنان از یک رفاه نسبی و برخاسته از وضعیت اقتصادی خوب و درست در مملکت، در تمامی اجتماعات انسانی در ایرانزمین باشد!
صدالبته که همواره: « یک دست صدا ندارد » ؛ بر این اساس، انتظار داشتن جهت تحقق یافتن و شدنی نمودن تمامی این معجزات(زیرا بعد از سرنگونی رژیم آخودی در ایران، همگی مان باید مدتی طولانی، دست به دست یکدیگر بدهیم؛ تا کاستی های موجود را از میان برداریم.) ؛ در میان مردمی که چهل سال متمادی، در جریان سخت ترین موقعیت های اجتماعی در کشورشان بوده اند. مطرح نمودن و خواستن از یک فرد، که به تنهائی به رتق و فتق امور بپردازد؛ خواسته ای زورمدارانه و انتظاری تحقق نیافتنی است!
ویژه آن که فرد مورد نظر، از سنین جوانی خود(از هژده سالگی) در میهن خویش نبوده، و تجربه کافی نسبت به گوناگونی های اخلاقی مردم ایران، و اختلافات دیدگاه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایشان، در باره هر موضوع اجتماعی و گروهی، و یا فردی و خصوصی آنها نداشته باشند!
با اینهمه، من به نوبه ی خودم پیوسته در شگفتم؛ که شهریار برحق و رسمی و قانونی ایرانزمین، به قول خودم « اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی سوم » ، و به قول شما و برخی دیگر از هم میهنان فارغ از حقیقت بینی شاهزاده رضا پهلوی، از نوع نگرش های بسیار منطقی ایشان نسبت به وضعیت کنونی مردم کشورمان، و چگونگی آنچه که آنان در شرایط کنونی نیاز شدیدی به آن دارند. در شگفت واقع می شوم؛ که ایشان با توجه به عدم چهل ساله حضورشان در خانه پدری خویش، و تحمل نمودن سختی های غم انگیز سوگ عزیزان شان، مانند اعلاحضرت فقید محمدرضا شاه پهلوی، شاهدخت لیلا پهلوی و شاهپور علیرضا پهلوی، و داشتن مسؤلیت های خانواده شان در خارج از ایران، و از همه اینها افزون تر، مراوده های بسیار زیاد هم میهنان برون و درون مرزهای ایران با ایشان، چگونه می توانند به بررسی همه این معضلات بپردازند؛ و هنگام ارائه دیدگاه خویش نسبت به تمامی این موارد، بدون کم ترین لکنت و مشکلی، تمامی این مسائل را، برای همگی ما بشکافند و بازگو کنند؟!
گذار از گذر حضور حاکمیت منفور و اشغالگر و خودکامه و دیکتاتوری جمهوری پلید اسلامی در میهن مان، نوشیدن یک لیوان آب خنک نیست؛ که فرد هر که باشد؛ به تنهائی به آن دست بزند. همین که ایشان با وجود تمام شرایط مطرح شده در بالا، چنین اشرافی بر کلیه ی قضایای داخل میهن مان دارند. بیانگر دیدگاه وسیع و صحیح ایشان، نسبت به آنچه که در کهندیارمان می گذرد است. بنا بر این، پیش از مطرح کردن نظرگاه های خودتان در مورد، گفتار و عملکرده های شهریار ایرانزمین، و خرده گیری های بی پایه و اساس نسبت به بیانات و بیانیه های ایشان، سری هم به خودتان بزنید؛ سپس از خویشتن خویش بپرسید: « اگر شما جای ایشان بودید؛ با توجه به تمامی حقایق بالا » ، حتی نمی توانستید؛ یک پاراگراف از آنچه که ایشان همواره مطرح می کنند. در کل دیدگاه های به دور از واقعیت گرائي، و بری از تشخیص صحیح و راستین حقیقت بینی، چه پندار و کردار و گفتار های مغشوش و بی اساس را، در میان الفاظ و بیان نمودن دیدگاه های تان مطرح بنمائید؟!
ایشان به بیان شما، یکی از گزینه های مناسب جهت وصل و سخنگوئی <گذار از گذر حکومت آخوندی در ایران > نیستند. بل ایشان، تنها گزینه و آلترناتیوی آگاه و دانا و هوشیار و حقیقی، برای چنین امری می باشند؛ که در طول نزدیک به چهار دهه جاری، چنین امری بر اکثریت مردم ایران اثبات گشته است؛ که هیچ گزینه ی دیگری جز اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی سوم، قادر به مستقر کردن یک حاکمیت سکولار، و برخاسته از دموکراسی مطلق در ایران نیست!
به شرط آن که…… اکثریت موافقان، و کسانی که نوای همراهی با شاهنشاه ایرانزمین را سر می دهند. چنانکه افراد نادان از میان ایرانیان در سراسر جهان، به ویژه دشمنان قسم خورده حکومت پهلوی، و آنانی که پیوسته در صدد سرنگونی* ، یا فروپاشی* حاکمیت ایرانساز پهلوی در کشورمان بوده و هستند. سخنان بری از حقیقت و عاری از واقعیت، یاوه گویان را در همه جا تکرار نفرمایند؛ و جز ارائه راه های کارساز و پیشنهادهای چاره ساز، جهت استقرار حکومتی سکولار و برخاسته از دموکراسی در ایران بر زبان نیاورند. چرا که نسیان و پشیمانی در باره چنین عملکردی، همزمان با گرفتن گریبان خودشان، اقدام نمودن جهت این گذار منطقی از گذری خطرناک همچون حاکمیت استبدادی ملاها در ایران را، به تعویق خواهد انداخت؛ و از سرعت آن خواهد کاست!
بهترین روش آگاهی دهنده در قاموس، اندرزهای پدرانه و برادرانه و دوستانه و مادرانه و خواهرانه، و عنوان نمودن دیدگاه های سازنده تان برای ایشان، ارسال پیام های خصوصی است؛ تا که در این رهگذر، با مشاورت با یکدیگر، آنچه را که به صلاح ملک و ملت است؛ را برای ارائه به دیگر ایرانیان، آماده فرموده و به استحضار بقیه ملت ایران برسانید. همین و بس!
چرا که رنج پشیمانی و سرگرانی از کاری که به موقع به انجام نرسیده باشد؛ بسیار غم افزا و شکننده روح و روان آدمی، در هر موقعیت و مقامی است!
« دوشینه به کوی می فروشان
پیمانه ی می به زر خریدم
اکنون ز خمار سر گرانم
زر دادم و دردسر خریدم!!
محترم مومنی