آنهائی که عذرخواهی سعید مرتضوی را می پذیرند قاتلان و جنایتکاری را تأئید می کنند!

0
275

نخستین کسی که در تاریخ بشریت به جنایت دست زد؛ قابیل پسر بزرگ تر آدم بود. که هابیل برادر کوچک ترش را، در یک نزاع دونفره کشت. او خوب می دانست که این کار از دیدگاه پدرش آدم جرم است و قتل به حساب می آید. چون نمی خواست خشم آدم و حوا پدر و مادرش را تحمل کند؛ و اعتبار خویش را نزد آنها از بین ببرد. به این فکر افتاد که با جسد هابیل چه کند؟ در فکر خویش مشغول جستجوی یک راه حل می گشت؛ که چند متر آن طرف تر، کلاغی را میبیند، که لاشه ی کلاغی دیگر را به منقار گرفته است. ولی در همان موقع کلاغ مرده را به زمین می اندازد؛ و با منقار کوچک خود مشغول حفر کردن گودالی می شود. وقتی گودال به اندازه لاشه ی کلاغ مرده می گردد؛ باز هم با همان منقار کوچک، پای همنوع مرده اش را می گیرد و به سوی گوری که برای وی کنده بود می کشاند. وقتی هم که هل دادن لاشه و انداختن آن به داخل گودال خاتمه می یابد؛ تا می تواند با بالهای خود از خاک های اطراف گوری که کلاغ مرده را در آن انداخته، به سوی قبر کلاغ کشانده و داخل آن را می پوشاند!

قابیل که با دقت تمام به این منظره می نگریسته، از آن پرنده ی ناچیز می آموزد؛ و با کندن گودالی به اندازه قامت برادرش هابیل، آن را در آنجا مدفون می کند. زیرا نمی خواسته که جسد وی توسط پدر و مادرش دیده بشود و او شرمگین گردد. اینگونه نخستین جنایت عالم بشریت شکل می گیرد؛ و قاتل آثار جرم خویش را مخفی می نماید!

قاضی سعید مرتضوی، که به لحاظ تحصیلات و شخصیت، به همه چیز شبیه است جز دادستان انقلاب کثیف اسلامی، پس از رخ دادن فجایع بازداشتگاه کهریزک و شکایت های پی در پی خانواده های زندانیانی که در هنگام انتخابات تقلبی 88 و تظاهرات سبزها در این مورد که به هواداری از میر حسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، دستگیر شدند و به بازداشتگاه کهریزک اعزام شدند. و در اثر انواع شکنجه ها اعم از افشاندن گاز اشک آور، پرتاب کردن آنها درون سوله کهریزک به طرف زندانیان دیگر و تجاوزات جنسی بسیار نسبت به ایشان جان دادند. و نیز اعتراض و ارسال شکوائیه های برخی از مقامات پائین تر حکومت منفور آخوندی، از مقام دادشتانی و ریاست بر بازداشتگاه کهریزک خلع و برکنار گردید. در دادگاه های متعددی که در این باره تشکیل می گردید؛ همواره به کتمان همه کوتاهی های خودش در مورد آن رویداد شرم آور می پرداخت!

وی روز یکشنبه بیست و یکم شهریور ماه 1395 خورشیدی، در دادگاه شماره 22 تجدید نظر استان تهران حاضر شد. که در رابطه با فجایع دردناک بازداشتگاه کهریزک، پس از هفت سال انکار جرمی که وی به عنوان رئیس آنجا بدان متهم است توضیحات بیشتری بدهد. او در نامه ای که در مورد مسائل مطرح در پرونده کهریزک نوشته بود و به دادگاه تجدید نظر ارائه داد؛ از آنچه که در آنجا اتفاق افتاده بود عذر خواهی و ابراز شرمندگی نمود!

اگر یک لحظه چشمان خودمان را ببندیم؛ و صحنه های آن شکنجه های وحشیانه را نزد خود تجسم نمائیم؟ مشاهه می کنیم که زندانبانان دیوآسای قوی هیکل، زندانیان ناتوان و ضعیف و ریز اندام را، چگونه بی رحمانه از این سوی سوله کهریزک، به سوی آن طرف آن شکنجه گاه پرتاب می کنند. یا آن بیچاره ها را امر به دولا شدن می نمودند؛ و به آنها می گفتند:  ” تو حالا یک خر هستی، سپس غول های وحشی که زندان بان های آن مکان وحش انگیز بودند؛ بر روی کمر زندانیان دولا شده می نشستند؛ و با زدن بر پشت شان، به آنها امر می کردند که به این طرف و آن طرف زندان بروند!

زندان با های وحشی کهریزک، در نهایت توحش و نامردمی، هیچوقت هم فراموش نمی کردند، که شکنجه اصلی (تجاوزات جنسی به زندانیان) را، حتما در خاطر داشته باشند و از یاد نبرند؛ و آن را به طور مستمر انجام بدهند. این کار حیوانی و ضد بشری را، به هر طریقی که می توانستند، مورد اجرا می گذاشتند. و کردار شنیع تجاوزات جنسی به زندانیان را، که مختص طلبه های خودشان بود و هست؛ را تحت هیچ شرایطی از یاد نمی بردند!

. با ماجراهای غم انگیز سوله ” کهریزک ” و فجایع هولناکی که آن حیوانات آدم نما، در نهایت بی شرمی و بی رحمی، نسبت به تعداد بی شماری از آنها ( زندانیان کهریزک ) به انجام می رساندند؛ فرزندان چند تن از نقش آفرینان حکومت منفور اسلامی، از جمله محمد حسین کروبی پسر مهدی کروبی، و نیز پسر یکی از اعضای ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی، آقای روح الامینی نیز در آن مکان دهشتناک زندانی بودند. برخی از ماجراهای دردناک شکنجه گاه کهریزک، به وسیله پسر مهدی کروبی(محمد حسین کروبی) در آن زمان، به تعدادی از رسانه ها گفته بود. اما فرزند آقای روح الامینی طی همان ضرب و شتم ها جان باخت!

اکنون که جناب دادستان وقیح هفت سال پیش در حکومت جانی پرور ملاها در ایران، پس از اینهمه سال سکوت و انکار کردن ماجراهای دردناک کهریزک، لالی شان شفا یافته است. نامه ننگین پوزش خواهی خویش و ابراز شرمندگی اش از رویدادهای ددمنشانه بازداشتگاه کهریزک را، به دادگاه شماره 22 تجدید نظر استان تهران ارائه داده است. اگر هر مقامی از هر مجموعه ای، بخصوص دادگستری بیدادگر قوه  منفور قضائیه جمهوری پلید اسلامی، عذرخواهی سعید مرتضوی جنایتکار را بپذیرند؛ و به ابراز شرمساری وی در این رابطه قناعت نمایند؟ باید از آنها پرسید: ” تفاوت این جنایتکار با دیگر جانیانی، که جرم شان ” قتل نفس ” و کشتار آدم های دیگر است چیست؟ اگر پاسخی به این پرسش نداشته باشند که ندارند؛ می توان اذعان نمود، که پذیرفتن عذرخواهی یک قاتل جنایت پیشه، جز تأیید نمودن آنهمه جنایات سبوعانه ای، که رئیس و کارمندان و زندان بانان و شکنجه گران در سوله کهریزک انجام داده اند. نیست و نخواهد بود!

محترم  مومنی

 

مقاله قبلیتام هنکس و کلینت ایستوود در صدر باکس آفیس آمریکا
مقاله بعدیمگ رایان و تام هنکس پس از ۲۰ سال کنار هم قرار گرفتند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.