سی و شش سال پس از محمد رضا شاه، رضا پهلوی نیز انقلاب پنجاه و هفت را به رسمیت شناخت. در آستانه سی و ششمین سالگرد بیست و دوم بهمن ماه، رضا پهلوی نیز مانند پدرش محمد رضا شاه از واژه انقلاب یاد کرد و لاجرم آن را به رسمیت شناخت. رضا پهلوی پنج سال پیش پس از ناکامی در فعالیت های اقتصادی به صحنه اپوزیسیون باز گشت، این باز گشت همزمان با جنبش سبز بود، او می کوشد با تبلیغات و مطرح کردن خود بتواند جایی در اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی و یا در میان اصلاح طلبان بدست آورد. او در بیانیه تازه خود در سالگرد بیست و دوم بهمن گفته است: ( فراموش نکنیم که پیش از انقلاب پنجاه و هفت ملت ایران « حق مسلم » فنآوری هسته ای صلح آمیز را به دست آورده بود)
رضا پهلوی با گفتن: « پیش از انقلاب پنجاه و هفت » سی و شش سال پس از پدرش انقلاب را به رسمیت شناخت و آب پاکی را روی دست آن دسته از سلطنت طلبانی ریخت که معتقدند سرنگونی شاه به دست بیگانگان انجام شده است.
محمد رضا شاه در آخرین سخنرانی رادیو تلویزیونی خود در آبان ماه سال پنجاه و هفت اعلام کرد: « من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم». روز بعد خبر های موثق از شهر مذهبی قم حاکی از آن بود که گروهی از آخوند ها در جلسه محرمانه ای این سخنرانی تلویزیونی را بطور مستقیم تماشا می کردند و با شنیدن واژه انقلاب از دهان شاه با خوشحالی فریاد پیروزی کشیدند.
فردای آن روز برای نخستین بار شعار تازه : « کار شاه تمام است خمینی امام است – استقلال و آزادی جمهوری اسلامی آخرین کلام است» بر سر زبان ها جاری بود و روحیه نیرو های طرفدار شاه بکلی در هم ریخت. به راستی شاه خود رهبر انقلاب اسلامی شد.
بعد ها روشن شد که شخصی به نام سیّد حسین نصّر از اعضای دفتر شهبانو فرح با کمک رضا قطبی پسر دایی شهبانو که در آن زمان رئیس کل رادیو تلویزیون ایران بود متن این اعلامیه نکبت بار را برای شاه نوشته بودند. این دو تن با همکاری شهبانو کوشیدند تا آخرین لحظه شاه را از متن اعلامیه بی اطلاع نگهدارند و دفع الوقت کردند. سی و شش سال از آن فاجعه می گذرد. احمد علی مسعود انصاری از بستگان شهبانو و از نزدیکان به دربار سلطنتی می گوید که در هنگام تبعید شاه در مراکش شاهد دعوای شاه و شهبانو بر سر این اعلامیه بوده است. شاه گفته بود چرا اینکار را با من کردید؟.
به تازگی خبر هایی شنیده می شود که سیّد حسین نصّر که مقیم آمریکا می باشد قصد سفر به ایران دارد. نصّر همواره با برخی از دست اندرکاران جمهوری اسلامی در ارتباط بوده است.
رضا پهلوی دراعلامیه اخیر انقلاب شناسی! خود مانند همیشه دارای اشتباهات فاحش سیاسی ودستور زبان فارسی می باشد، البته نمی توان از او توقعی بیش از این داشت. رضا پهلوی از نظر علمی و فرهنگی جزو مردمان کم سواد جامعه ایران بشمار می رود، او تحصیلات مرتب و جدّی نداشته و از درک مفاهیم سیاسی و حقوقی عاجز است.
او در پیام خود می گوید : « آزادی ها و حقوقی که ملت ایران پس از فراز و نشیب های بسیار در طول تاریخ، به ویژه در دوران مشروطیت بدست آوردند، در رودر رویی با افراط گرایان انقلابی، از دست دادند». او نمی داند که همان قانون اساسی مشروطه پیش از انقلاب پنجاه و هفت زیر پا گذاشته شده بود و پیش از آنکه محمد رضا شاه اعلام به رسمیت شناختن انقلاب! را بنماید مخالفین حکومت محمد رضا شاه خواهان اجرای همان قانون اساسی مشروطه بودند، که در رودر رویی با چماقداران سلطنتی، از دست دادند.
از کرامات رضا پهلوی این است که می گوید: « با نگاهی گذرا به کارنامه جمهوری اسلامی، در طول چهار دهه گذشته، به خوبی روشن می شود که حقوق اساسی ملت ایران به شکل روشمند نقض شده است». شیخ ما نمی داند که در درازای تاریخ پر فراز و نشیب ایران مردم به حقوق اساسی خود دست نیافته است و این مسئله محدود به چهار دهه گذشته نمی شود.
رضا پهلوی مانند شاعرانی که قافیه برآنان تنگ می آید می سراید:« … اینچنین « دیانت » بر « ایرانیت » و « ولایت فقیه » بر « کرامت ایرانی » جایگزین شد». او چه ارتباطی میان دیانت و واژه من درآوردی ” ایرانیت ” و یا ولایت فقیه و واژه من در آوردی ” کرامت ایرانی! ” دیده است، تنها خودش می داند. همانطور که روشن نیست واژه “روشمند ” را از کدام فرهنگنامه استخراج کرده است.
رضا پهلوی ناآگاهی خود از درون کشور را به اوج می رساند و مدعی می شود: « در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی، هر سال در چنین روزهایی با هزینه کردن از سرمایه های ملت ایران به پایکوبی و جشن در مدارس، …» شگفت انگیز است که او نمی داند که در بساط حکومت اسلامی پایکوبی و رقص، دستکم در مدارس و در انظار همگانی مجاز نیست و پایکوبان و رقاصان مستوجب حدّ اسلامی هشتاد ضربه شلاق و گاهی اسید بر چهره می باشند.
رضا پهلوی در نقش آیت الله! ظاهر می شود و فتوی می دهد و می گوید: « برهمگان روشن است که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی از بین رفته و …». نا آگاهی رضا پهلوی زبانزد شده است او نمی داند اگر یک حکومت مشروع! یعنی شرعی ! در جهان یافت شود همانا حکومت جمهوری اسلامی است که بر پایه قوانین شرع اسلام بنا شده است و نمونه های تازه آن نیز امثال حکومت هایی مانند طالبان، داعش و بوکو حرام هستند که تکیه بر قوانین شرعی! دارند. روشن نیست چرا رضا پهلوی گمان می کند تخیلات او بر همگان روشن است.
رضا پهلوی از یک ترکیب سراپا نادرست استفاده می کند و نادانی خود را همزمان در ادب فارسی و حقوق اساسی نشان می دهد و با یک تیردو نشان غلط می زند، او می گوید: « آینده را آنگونه که لیاقت هر ایرانی از هر مسلک و باور و تبار که باشد، بسازیم » رضا پهلوی نمی داند در آینده ایران و در یک حکومت قانون که مبنای آن بر سکولاریسم بنا شده باشد دیگر مردم را به سه دسته مسلک، باور و تبار تقسیم بندی نمی کنند مگر اینکه در پس تخیلات او تقسیم بندی های مسلکی و فرقه ای با اهداف خاصی در نظر گرفته شده باشند.
رضا پهلوی چند روز پیش در شبکه تلویزیونی ماهواره ای همه کاره (چانل وان ) گفته بود: « اگر موسوی و کروبی سکولاریسم را بپذیرند او حاضر است با آن ها همکاری کند! » این شخص نمی داند که موسوی و کروبی به دنبال برپایی دوران طلایی امام راحل! خود می باشند و برای او پشیزی ارزش قائل نیستند واگر روزی موسوی و کروبی به قدرت برسند و بر خر مراد سوار شوند اصولاً نیازی به همکاری با رضا پهلوی ندارند. رضا پهلوی نشان داد که رزمگاه او فیس بوک است.
رضا پهلوی بهتر است نشانی عوضی به مردم ندهد و بپذیرد که دوران وی و بستگانش سالهاست به پایان رسیده و سکان کشتی درهم شکسته ایران در آینده از آن جوانان آگاه، مبارز، فرهیخته و میهن دوست ایرانی است که این کشتی را از اقیانوس پر تلاطم تاریخ و این دوران نکبت بار گذرانده و به ساحل عا فیت برسانند.
با درود و سلام به نویسنده ی محترم این مغاله, اجازه میخواهم که در رابطه با چند نکته, نظر و دیدگاه خود را مندرج نمایم!
باور بفرمایید که با وجود تمام این کمبودهایی که شما وصف نمودید, طرفداران مشروطه و حتی پادشاهی غیر پارلمانی – که آن البته «سلطنت دیکتاتوری» میباشد – درون میهنمان اکثریت مطلق را تشکیل میدهند. این امر حتی از جانب سازمانهای امنیتی کشورهای غربی به صورت محرمانه از سال 67 به این ور چندین بار تقریبی و با نبسان بین 9 تا 29 درصد, انجام گرفت. اما به دلیل دشواری هایی که البته دلیلش نمایان است, تقریبی میباشد و نه تحقیقی؛ میتواند نبسان تا نزدیک به 25 درصد داشته باشد, – که آن خود بین یک سوم تا یه یک چهارم جای خطا باقی میگذارد…! اما به هر حال آخرین باری که سازمان معطبر کانادایی پلیتیکال استاتکیس سال 1392 بود و در آن طرفداران نظام مشروطه 63 درصد اکثریت مطلق را تشکیل میدادند و گویا بعد آنها اصلاح طلبان با فاصله ای قابل توجه 22 درصد آرا را به دست آوردند – مجاهدین و شورای ملی مقاومت 7 درصد آوردند… باور بفرمایید من خودم چپ تر از سوسیال دموکراتها میباشم, اما نظام پادشاهی دست آورد ایران و ایرانیت میباشد و بدون شک شما این را قبول ندارید که پادشاهی پارلمانی از همه نوع نظامهای دیگر به خو و عادات ما ایرانیان سازش دارد, زیرا ما مردمی احساساتی و فریفته ی گذشته هامان میباشیم – اما مشروطه مشخص مینماید که نخست وزیر اختیار تام سیاسی و اقتصادی را دارد مانند کشورهای بنلوکس , اسکاندیناوی, اسپانیا, بوتان, تایلند و البته ژاپن – به غیر از ژاپن سایر این دول سابقه و فرهنگ پادشاهی ای را به غدمت ایران ندارند. عجیب آن است که بیش از پیش جامعه شناسان به این امر رسیده اند که پادشاهی مشروطه میتواند حتی برای بعضی از کشورها بهتر از جمهوری پارلمانی باشد…
خیر دوست گرامی, متاسفانه پادشاهی را به گمانم زمانی میتوان به کنار زد که آن را از افکار و به اصطلاح زیر پوستٌ گوشت ایرانیان در آورد… ای گاش ما داخل ایران تنها مشکله نوع نظام را پس از فروپاشی جمهوری اسلامی داشتیم و در این چند روز اخیر طبق ارقام خودشان 11 تن را «6 تن از آنها از هم میهنان کردمان بودند» به دار آویختند!!!
امیدوارم که سر شما را با این همه پر حرفی درد نیاورده باشم. خدا نگه دار! ف. ن. از آلمان
نظرات بسته است