در میان ماه های سال در ایران، دو ماه وجه اشتراک زیادی با همدیگر دارند. ماه فروردین و ماه مهر، هر دوی اینها به خاطر نو شدن دو مورد کاملا متفاوت، در بخش اقتصادی کشور، و نیز در قسمت مالی زندگی افراد جامعه، شباهت هائی با یکدیگر دارند؛ که هم دل نگرانی های خانواده های ایرانی، و هم متوقف ماندن گردش روزمرّگی چرخ های اداره مملکت، و هم میزان خطاهای مدیریتی سران حکومتی و دولتی را، نزد خودشان و سایرین مطرح می سازند!
ماه فروردین به خاطر نو شدن طبیعت موجب می گردد؛ که تمایل به نوگشتن زندگی شخصی و اجتماعی مردم نزد همگان افزایش بیابد. خانه نو، دکوراسیون نو، اتومبیل نو، لباس نو و …… موارد نه چندان مهمی هستند؛ که همه توجه بسیاری از ایرانیان را به خودشان معطوف می نمایند. کاملا واضح نیز هست، که این نو شدن ها، هزینه های فراوانی را بر روی جنبه های اقتصادی و فرهنگی زندگی شهروندان ایرانی تحمیل نماید. به همین نسبت در مهرماه نیز، بخش هائی از زندگی مردم جامعه، بخصوص آنانی که در بین اعضای خانواده خودشان، یک یا چند دانش آموز دارند؛ خیلی چیزها از جمله لباس و کیف و کفش و کتاب و…. فرزندان خانواده های ایرانی نو بشوند. ولی در هر دو ماه مورد نظر، هیچگاه میزان رشد و ترقی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مردم ایران، هیچ تنوع و دگرگونی جدیدی را تجربه نمی کنند!
از آنجائی که خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی درون جامعه هر کشوری است؛ هر نوع روشی که پوینده یا راکد باشد؛ در زندگی تک تک مردم نیز تأثیرات فراوانی را می گذارند. و بدیها یا خوبی های مملکت را نیز مضاعف می کنند. متأسفانه به سبب درجا زدن مردم در همان مسیر مصرف زدگی و فقرفرهنگی که دارند؛ چنین می نمایاند، که در میان همه رکن های موجود در جامعه نیز، کوچک ترین رشد و ترقی ملموسی به وجود نیامده و نمی آید؛ بلکه امکان هرگونه عقب ماندگی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در آن را نیز موجودیت حتمی بخشیده است!
هیچکدام از موارد بالا آنچنان دردناک نیستند و نخواهند بود؛ که شما مطلع بشوید، در سال تحصیلی پیشین در کشورتان، رقمی به تعداد هشتاد و هشت هزار دانش آموز مقطع ابتدائی میهن تان، از سال اول تا ششم آن مردود گشته باشند. غم انگیز تر از آن هم، شنیدن این خبر است که مدتها می گذرد؛ که روزهای پنج شنبه مدارس ایران تعطیل هستند!
آن دسته از کشورهای دنیا، که تعطیلی های مدارس ایشان کاملا حساب شده و محدود می باشند؛ هنوز اندر خم یک کوچه اند؛ وای به حال ما و دانش آموزان میهن مان، که در هفته دو روز(پنج شنبه و جمعه ) مدارس شان تعطیل باشند. ویژه آنکه آموزگاران آنها نیز، به سبب گرفتاری ها و مشکلات فراوان پیشه ی پرزحمت معلمی در ایران، همچنین اندوه در اسارت بودن همکاران شان در زندان های رژیم اهریمنی آخوندی، دچار معضلات فراوان فردی و اجتماعی هم باشند!
اگر این فرهنگیان زحمتکش، این معلمان وظیفه شناس و دلسوز، بیش از خانواده های هشتاد و هشت هزار دانش آموز مردود دبستانی ما، در این رابطه غمزده و پژمرده نباشند؛ کمتر از آنها نیز نخواهند بود. چون اینها نیز پدران و مادران روحانی دانش آموزان ایرانی هستند؛ و بد و خوب زندگی کنونی و آینده دانش آموزان شان، برای این زحمتکشان هم بسیار حائز اهمیت و توجه می باشد!
به همین دلیل وجه اشتراک منطقی میان اولیاء جسمی و روانی دانش آموزان ایرانی، با اولیای روحانی ایشان، بر تک تک خانواده های ایرانی، که برخی از فرزندان ایشان دانش آموز یکی از مقاطع تحصیلی در مدارش کشور هستند؛ فرض مسلم است؛ که در همآیش فرهنگی آموزگاران ایران در روز سیزدهم مهر امسال، با حضور فراگیر خودشان در کنار این زحمتکشان آموز و پرورش فرزندان خودشان، پشتیبانی های لازم را از آنها به عمل بیاورند. بدیهی است که در این رابطه، بایستی که از وقت و انرژی جسمی و روحی خویش سرمایه گذاری نمایند. این نیز کاملا بدیهی به نظر می رسد: ” که بی مایه فتیر آیه ” !
ویژه آنکه، در میان بسیاری از این اولیای دانش آموزان در ایران، تعداد زیادی از ایشان، خودشان نیز در همین پیشه شریف آموزگاری، در خدمت هم میهنان ایرانی خویش می باشند. و فرزندان ایشان نیز، از چگونگی خوب یا بد، مفید یا زیانبار بودن سیستم آموزشی در کشورشان، یا سود فراوانی خواهند نمود؛ و یا زیان قابل توجه و جبران ناپذیری نصیب شان خواهد شد!
محترم مومنی