انقلاب سیاه و شوم ۲۲ بهمن ۱۳۵۷خورشیدی، چه به روز ایران و ایرانی آورد؟ پاسخ به این پرسش توسط کسانی که بالای پنجاه سال عمر دارند. آسان تر است از سوی آنانی، که پس از این رخداد حقارت آفرین به جهان هستی آمده اند؛ و تجربه شان ار این امر، بر اساس مطالبی است؛ که از دیگران در این رابطه شنیده اند!
آنهائی که خودشان به گونه غیر مستقیم، در روی دادن این اقدام تحقیر آمیز در ایران چهل و دو سال پیش دست داشته اند. با نتایج بسیار تاسف باری که از این شورش به غلط انقلاب نامیده شده به دست آورده اند. در این رابطه بیشتر از کسانی رنج می کشند، که ناخواسته و به صرف شرکت در تظاهرات و راهپیمائی جهت فروپاشی حکومت پادشاهی پهلوی، در آن شورش به غایت ضد ایران و ایرانی وارد گشتند؛ و در این ارتباط، لعن و نفرین میلیون ها هم میهن بی گناه خویش را برای خودشان تدارک دیدند!
« خانه از پایبست ویران است
خواجه در بند (طاق)نقش ایوان است »!!
با جاری شدن سیل خروشان فریبخوردگانی، که از متن طولانی « سیاست » ، یک جمله یا یک عبارت، و یا حتی یک کلمه و حرف آن را، نخوانده و ندیده و نشنیده بودند و نمی دانستند. صرفا، به دلیل آن که همسایه شان خدیجه خانم و علی آقا و………. !!! برای تظاهرات علیه حکومت محمدرضاشاه پهلوی به راهپیمائی می روند رفتند. ابتدا خیابان های تهران، و بعد شهرهای بزرگ و کوچک کشور، و سپس فرمانداری ها و بخش ها و حتی برخی از روستاهای ایران را در بر گرفت. تا نادانسته، و بیشتر نابخردانه، هر چه که در راستای آزادی و رفاه و سربلندی در میهن شان داشتند. را به باد فنا بدهند و نابود نمایند!
در آن مقطع زمانی، کسانی به میدان مبارزه و فروپاشی حکومت پادشاهی همواره سربلند پهلوی گام نهاده بودند؛ که نه فقط از زیر و بم های سیاست چیزی حالی شان نبود. بلکه بیشترشان از پایه و زیر ساخت های دین و آئینی هم که بدان تدین داشتند نیز هیچ نمی دانستند!
زنان و دخترانی که تا چندی پیش از آن واقعه سراسر اشتباه، با مایو و بی کینی های دوتکه در سواحل زیبای استان های شمالی کشورشان قدم می زدند؛ خرید می کردند و با فروشندگان آن فروشگاه ها لاس خریدارانه می زدند. یکباره چنان « کاتولیک تر از پاپ » شده بودند؛ که نه فقط به پوشش چادرهای معمولی محجبه شده بودند؛ بلکه به آن هم قناعت ننمودند، و با در بر کردن مقنعه و چادرهای مشکی آستین دار، و یا حتی با بر صورت گذاشتن نقاب و پوشه نیز، در مراسم ضد ایرانی تطاهرات انقلابی شرکت می نمودند؛ که دختران و زنان آیت الله های فعلی هم، اکنون چنین حجاب های بی دلیلی را رعایت نمی نمایند!
این موارد که متعلق به زمان رویداد نامیمون و بدسرانجام انقلاب سیاه و شوم اسلامی در میهن مان بوده است. را به کناری می گذاریم، و می پردازیم به سیاسیون و کنشگران کنونی مدنی در برون و درون مرزهای ایرانزمین، که در طی این چهل و دو ساله مصیبت آفرین، بدون کم ترین دانش سیاسی، مطالبی در این باره ارائه می دهند؛ که با اصل ماجرا و دلائل واقعی رخداد این محنت عظیم بیگانه اند؛ و اطلاعات چندانی هم در این رابطه ندارند!
ایشان به گمان خویش، بسیار بر چگونگی این دگرگونی سخیف و واپسگرایانه و نسبتا بدون پیشینه تسلط دارند؛ که در ماه بهمن هر سال به خودشان اجازه می دهند؛ تا که آنچه را دل تنگ شان می خواهد در این باره بنویسند؛ و به این وسیله حرص و آز روشنفکر نمائی خویش را، نزد دیگران به نمایش بگذارند. با چنان مهارتی هم به این مرحله ورود می کنند؛ که گوئی برنامه ریزان این تغییر ضد ایران و ایرانی در دیار آنها، ابتدا با این حضرات مشورت کرده بوده اند؛ و سپس آن را به مرحله طراحی و اجرا گذاشته اند!
یکی شان با خباثت کامل و دیدگاه اهریمنانه و نیت خصمانه خویش نسبت به اعلاحضرت همایون شادروان محمدرضاشاه پهلوی، در باره نقاط ضعف کنش های مدیریتی و راهکارهای سیاست بین المللی وی قلمفرسائی می کند. آن دیگری هم، از اشتباهات او، در ارتباط با حذف احزاب سیاسی در ایران، و جایگزینی « حزب رستاخیز » با آنها می گوید و می نویسد؛ که رقیب رسانه ای اش در آنجا نیز، جهت پر بارتر نشان دادن آگاهی های خویش نسبت به دیگر هم ترازان مطبوعاتی خود، چنان آسمان را به ریسمان پیوند می زند؛ که حتی در مخیله سراسر خطا بین خودش هم نمی تواند درک نماید؛ که مقوله شکل گرفتن و روی دادن انقلاب ایران ویران گردان آخوندی، در سرزمین بزرگ . ثروتمند و همه چیز تمام این دیار باستانی، در همان دی و بهمن سال منحوس ۱۳۵۷ خورشیدی شروع نشده است. بلکه این رویداد شوم، دست کم بیش از چند دهه قدمت تاریخی مخفیانه داشته است. تا این که پس از رشد و ترقی های متداوم و روزافزون در ایران، که با مساعی و کوشش فراوان رضاشاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی به ثمر می رسیدند. بیش از آن طاقت دیدن چنین پروازهای اوج گیرانه ایران را نداشتند؛ و به لطائف الحیل می کوشیدند. تا که آن را از همان جائی که هست مسدود کنند؛ و جلوی پیشرفت روز افزون آن را بگیرند!
آقا یا خانمی که درون ایالات متحده آمریکا، یا در یک سرزمین دیگر در برون از مرزهای خانه پدری و مام میهن زندگی می کنید؛ و تمامی هم و غم خود را به کار می گیرید، تا هرچه زودتر و پیش از دیگر هم میهنان مهاجرتان در آن کشور، جهت اطلاعرسانی بعضی از وقایع کنونی در ایران به دولت جدید در سرزمین مورد نظر( آمریکا)، با ارائه گزارشات راست یا دروغ خود از اوضاع فعلی میهن آخوندزده مان به رئیس جمهور تازه به ریاست رسیده ینگه دنیا، ذهن پرزیدنت جو بایدن را، با لابی گری های خود برای رژیم منفور اسلامی، از خدمات هرگز انجام نداده آخوندها در ایران روشن نمائید. غیر از شما میهن فروشان بی وطن و امثال شما مزدوران و جیره خواران حاکمیت دزد و جنایتکار ملاها در ایران کنونی، هستند میهن پرستان حقیقی، که از جان و مال و آنچه که به ایشان تعلق دارد چشم می پوشند. تا با پرداختن به ماهیت اصلی این حاکمیت استبدادی و جنایتکار و تروریست پرور و سران بیدادگر آن، چشم و گوش جهانیان را، با حقیقت امر در این رابطه آشنا نمایند؛ که نگاهی اجمالی به سرفصل های اخباری که همه روزه، از جنایات گسترده این جانیان درون ایران و سایر ممالک گیتی منتشر می شوند دریابند؛ صدها ترامپ و به همین تعداد بایدن و امثال ایشان نمی توانند؛ سایه شوم حکومتی چنین اهریمنی را، از سر مردم اسیر و رنجدیده ایران ملازده کوتاه سازند!
مگر آن که همین مردم جان به لب رسیده، خودشان بدون چشمداشت به پیشقراولی یک رهبر فعال سیاسی ( هر که باشد ) ؛ پای به میدان نبرد حق علیه باطل بگذارند؛ و سرانجام پس از چهار دهه و اندی، دلاورانه دست بر زانوان مصمم خویش نهاده، و بدون سر دادن لاطاعلاتی همچون « الله و اکبر» و « نصرو من الله و فتحا قریب » و دیگر شعارهای فریبنده تازی و بدون پشتوانه ملی، پایان عمر شیطانی این حاکمیت اهریمنی را رقم بزنند و تحقق ببخشند. تا خود و هم میهنان دربند خویش را، بیش از این به تماشا کردن دیارشان از بالای ارتفاع کشنده جوخه های اعدام به تباهی و نیستی محکوم نگردانند. زیرا که بیش از این بردباری و سکوت نا به جا داشتن، به مثابه آن است؛ که به دستان خویش، طناب دار را گرداگرد گردن بی گناه خود و دیگران قرار بدهید. آنگاه در این رهگذر، به یاد کسانی که فریب دروغگویان و سفسطه کنندگان واقعیات در بهمن ننگین ۵۷ را خوردند؛ سرنوشت خود و هم میهنان و سرزمین اهورائی باستانی خویش را، به دست بیگانگان تازی سپردند و زیان بسیار نمودند. ناگزیر نگردید که مدام زمزمه کنید :
« دوشینه به کوی می فروشان، پیمانه می به زر خریدم ****** اکنون ز خمار سرگرانم، زر دادم و دردسر خریدم »!
محترم مومنی