دیگر چه کسی برای مان « مرغ سحر ناله سر کن » را خواهد خواند؟ همه می خوانند، اما شادروان محمدرضا شجریان، به گونه ای این اشعار زیبا را خواند و اجرا نمود؛ که گوئی می دانست، یا به او آگاه شده بود؛ که هم میهنان اش در این برهه تاریخی سراسر ادبار و تاریکی، نیازمندند. تا کسی به گونه ای، ترمز جلوی حرکت به سوی پیروزی را، به طریقی از جلوی پای شان بردارد. از اینرو، قهرمانانه در هنگامه انتخابات نامیمون ۱۳۸۸ خورشیدی، بی محابا « مرغ سحر » را وا داشت؛ که ناله اش را سر بدهد؛ و داغ در اسارت بودن عزیزان هم میهن را تازه گرداند. تا با نیروئی محکم تر از همیشه، برای خیزش جهت ستاندن حق شان از اشغالگران میهن شان، متحول تر گردند. هرچند که در این رهگذر، عزیزانی را هم از دست بدهند!
اینگونه گشت، که استاد شجریان کاملا دلاورانه، موقعی که مزدور رژیم اشغالگر(محمود احمدی نژاد) مردم ایران را « خس و خاشاک » خواند؛ و اعتراض های کتبی آنان در همه جا را « کاغذ پاره ها » نامید. استاد روانشاد محمدرضا شجریان، با آوائی رساتر از همیشه، در هر مصاحبه ای در همه جا گفت: « من، صدای این خس و خاشاک » هستم!
اکنون صدای رسای آن بزرگمرد تاریخ هنر موسیقی در ایران مان خاموش گشته است. اما یادمان باشد، آنچه که هیچگاه میرا نیست و پیوسته جاودانه می ماند. صدای آدم هائی است؛ که کاملا آزادیخواهانه و انسان مآبانه زیست می کنند؛ و هیچگاه با ستمگران(هر که باشند) سر سازش ندارند. ولی با دشمنان حق طلبان و آزادیخواهان و استثمار شدگان، بی محابا و بدون سودجوئی های شخصی، بنای مخالف خوانی را نیز می گذارند!
او نیز چنین نمود. اما دشمن زبون ایران و ایرانی، در نهایت پستی و ناآگاهی « دق دلش » علیه شادروان شجریان میهن پرست را، با ایجاد محدودیت در پخش شدن صدای رسای او در مناجات نامه « ربنا » از صدا و سیمای مزدور خویش خالی نمود!
اما استاد روانشاد محمدرضا شجریان، با هواداری از طرفداران خویش، به زندگی شرافتمندانه خود ادامه داد؛ و در کمال بزرگواری، بدون تظاهر و تفاخر و جلوه فروشی های امروزی هنرمندان تازه به دوران رسیده، جهت تهییج احساسات آزادیخواهانه مردم سرزمین بزرگ و باستانی اش، نمود آنچه را « هنر انسان با کمال زیستن » به وی آموخته بود!
در بحبوحه ی میان تظاهرات ملی – میهنی مردم ایران، بدون کوچک ترین نمایش تبلیغلاتی، اما کاملا « هوشمندانه » ، در نهایت کنایه آمیز بودن سرود میهن پرستانه اش، در قالب یک ترانه ملی – میهنی پر جاذبه، به نوکران سلاح در دست رژیم تبهکار و منفور و پلید و اشغالگر آخوندی ندا داد و در کمال استحکام خواند: « تفنگ ات را زمین بگذار » ؛ ….. که می بایست چنین بکنی. زیرا اگر تفنگ ات را زمین نگذاری؟ این مردم دل شکسته و اسیر و دربند، از برای باز ستاندن میهن اهورائی خویش از سلطه شما بی خردان، دیگر هرگز نه سکوت خواهند نمود؛ و نه هیچگاه دست از مبارزه علیه دیو و دد بر خواهند داشت!
او بزرگوارانه زیست و میهن پرستانه به عالم دیگر شتافت. فقدان این هنرمند بی بدیل دنیای آواز ایرانزمین را، با دلی شکسته و محزون، به تمامی دوستداران ایشان، و به ویژه به بستگان و بازماندگان استاد محمدرضا شجریان تسلیت می گوئیم.
غم از دست دادن این هنرمند نامدار میهن مان، اندوه جانکاهی است؛ که روزهای مان را نیز به شب تیره بدل کرده است. تا به ابد روان پاک اش شاد، و نام پر آوازه و خاطرات فراموش نشدنی اش پیوسته ماندگار!
« آسمانا، دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگری » !
محترم مومنی