آزادی و زیان های عدم آن در جهان! بقلم محترم مومنی روحی

0
510

وقتی که یکی از کم اهمیت ترین موارد زندگی مردم دنیا ، موضوعی همه گیر در جای جای گیتی می شود . پیام بسیار نا امید کننده ای را ، به ساکنان کره زمین ابلاغ می نماید : که با اینهمه مشکلات متعدد که در همه جای این گیتی پهناور وجود دارد . چرا باید مسأله کم اهمیتی مانند حجاب زنان ، و ریش گذاشتن مردان دنیا ، تا این اندازه از وقت گرانبهای مردم را به خودش اختصاص بدهد ؟ یا بیش از پرداخته شدن به موارد هولناکی ، مانند قتل های فجیعی که در همه جای جهان رخ می دهند . نه فقط به وسیله گروههای مختلف تروریستی ، بلکه حتی توسط افراد ظاهرا عادی جامعه ، اما در حقیقت بیماران روانی ، که در همه اجتماعات بشری وجود دارند انجام بپذیرند ؟!

ممنوعیت برخی از موارد اجتماعی برای ساکنان یک جامعه ، جز بیان این حقیقت تلخ نیست ؛ که در آن سرزمین ، موضوعی به نام آزادی های متفاوت برای شهروندان آنجا ، کوچک ترین معنائی را بیان نمی کند . بلکه به آگاهی همگان می رساند ؛ که در آن سرزمین دموکراسی کم ترین معنائی از اعراب را ندارد !

نزدیک به چهار دهه مداوم می گذرد ؛ که حجاب اجباری برای زنان در میهن ما استمرار دارد . با آنکه بعضی از زنان دلاور ایرانزمین ، با بی تفاوتی نسبت به این اجبار غیر انسانی ، می کوشند با همه فشارهائی که از سوی مأموران سنگدل رژیم منحوس اسلامی به آنها تحمیل می گردد . باز هم به عناوین مختلف ، با نوع پوششی که خود انتخاب می کنند ؛ پاسخ های تمسخر آمیزی را به مسؤلان جمهوری بی اعتبار آخوندی در کشورشان بدهند . ولی همچنان همه روزه ، تعدادی از دختران و زنان ایرانی ، مورد انواع بی حرمتی های دژخیمان حکومت ملاها در کشورشان واقع می شوند !

از نیمه قرن هژدهم میلادی ، عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل ، حکومت پادشاهی سعودی ها را ، در بخش بزرگی از شبه جزیره عربستان به وجود آورد . از همان موقع تا کنون ، این دگم ترین اقوام عرب در آن سرزمین ، حکومت مستبدانه شان را ادامه داده اند . حدود دویست و هفتاد سال از به دست آوردن قدرت آل سعود در کشور عربستان می گذرد . در طول همه این مدت ، زنان آنجا هیچ ارزش انسانی در مملکت خود را نداشته اند . از هنگامی هم که اتومبیل اختراع شد و مورد استفاده مردمان دنیا قرار گرفته است ؛ هیچ زنی در عربستان مجاز به رانندگی کردن نبود . اما امروز ( چهارشنبه 27 سپتامبر 2017 میلادی ) ، یکباره توسط شیخ سلمان امیر کنونی سعودی ها ، مجوز رانندگی زنان کشور صادر گردید ؛ و موجب اعجاب مردمان سراسر جهان گشت !

اگر روح نخستین پادشاه ایشان و جد بزرگ شیخ سلمان ” عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل ” که اجازه شتر سواری را هم به زنان زمان خودش نمی داد . متوجه شود که از طرف یکی از نوادگان اش ؛ چنین حکمی برای زنان عربستان صادر و برای اجرا به پارلمان این کشور ابلاغ گشته ؟ ممکن است که لاشه اش در گور بلرزد ؛ و اعتماد خویش نسبت به نواده اش سلمان ، پادشاه کنونی عربستان را از دست بدهد . اما به هر تقدیر کار بسیار بزرگی انجام گرفته ، و از این به بعد زنان عربستان مانند بقیه زنان در دنیا ، می توانند اتومبیل برانند . چه بسا در آینده نزدیک هم ، در مسابقات اتومبیل رانی شرکت کنند ؛ و به سردمداران حکومت متحجر و عقب مانده شان نشان بدهند ؛ که چه ناحق ایشان را از دست یازیدن به این امر کنار گذاشته بوده اند !

در یک جای دنیا حجاب ممنوع می گردد .حال آن که در جائی دیگر نیز ، حجاب اجباری می شود . رئیس یکی از دانشگاه های جمهوری آذربایجان ، جدیدترین تصمیم شورای مدیریت دانشگاه ، مبنی بر ممنوعیت حجاب برای دختران دانشجو ، و گذاشتن ریش برای دانشجویان پسر این دانشگاه را به ایشان ابلاغ نمود . در حالی که حاکمیت کشور دوست و نزدیک به آنها ، سران جمهوری ننگین اسلامی در ایران ، درست عکس آن را انجام می دهند . چرا که دانشجویان دختر در همه دانشگاه های کشورشان ، ملزم به حفظ نمودن حجاب اسلامی و احترام نهادن به تمامی شئونات آن می باشند . دانشجویان پسر نیز ، چنانچه با ریش در کلاس های شان حضور داشته باشند ؛ از دانشجویان ممتاز و برتر دانشگاه قلمداد می گردند !

حاصل چنین تناقضاتی در دنیا هم ، که عدم استقلال فکری جوانان جامعه در یک مملکت و به تبع آن همه گیتی خواهد بود ؛ موجب نا امیدی های نسل جوان در دنیا می شود . آنگاه ثمره ی تلخ و حزن انگیز نا بسامانی های فکری ، عدم ثبات در تصمیم گیری نزد ایشان خواهد بود . که کم ترین صدمه اش نیز ایجاد افسردگی در میان نسل جوان یک مملکت خواهد بود !

از اینرو ، چنانچه افسردگی ایشان ادامه داشته باشد ( که در بیشتر مواقع چنین است . ) ؛ اقدام نمودن به خودکشی و دست کشیدن از زندگی ، کم ترین نتیجه غم انگیز آن است . امری که هم به ملت یک مملکت ، چنین امور خطیری را تحمیل می نماید ؛ و خود آن سرزمین را نیز ، دچار کمبودهای مضاعف ، در مورد نداشتن نیروهای انسانی مجرب و کار آزموده و متخصص می نماید !

چنین شرایطی برای کشوری ، که نوجوانان هوشمند آن نیز ، در زمره مغزهای فراری به شمار می آیند . چگونه خواهد توانست بن بست های علمی سر راه خود را ، به بزرگراه های سودبخش در مسیر پیشرفت های علمی ، و رساندن خود به مرز همزمانی با سایر ممالک گیتی برساند ؟!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیگسترش نفوذ ایران در شمال آفریقا؛ بقلم فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
مقاله بعدیکشف جنگل سرو ۶۰ هزار ساله در زیر آب
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.