رفراندوم « آری یا نه » که در ۱۲ فروردن ۱۳۵۸خورشیدی، به وسیله اشغالگران اسلامی در میهن مان اجرا گردید. لکه سیاه ننگی ابدی است؛ که تا انتهای تاریخ در ایران، بر دامان رای دهندگان آن انتخابات غیر ضروری و اجباری ماندگار خواهد بود. هر کدام از ما که در آن مقطع زمانی در کوران شرایط بحرانی میهن آخوندزده مان قرار داشته ایم. به یاد می آوریم، که منظور از برگزاری آن رفراندم ظاهری و غیر واقعی چه بوده است؟ هرگز نیز از خاطر نخواهیم برد؛ که چگونه با حیله سردمداران جمهوری نیرنگباز اسلامی، آری یا نه ؟ با چه ترفند موذیانه ای، مردم کشورمان را به پای صندوق های رای کشاندند؛ و با فیلمبرداری از حوزه های شلوغ آن انتخابات کذائی، چه امتیاز مثبتی برای خود و حاکمیت اشغالگرشان به وجود آوردند؟!
استدلال رای دهندگان برای حضور در حوزه های رای گیری این بود؛ که در فردای آن انتخابات شوم، چه در ادارات مملکت و چه در دانشگاه های ایران، به دلائل موهومی شناسنامه های کارمندان سازمان ها دولتی، همچنین کارکنان مؤسسات اداری در کشور، و نیز دانشجویان دانشگاه ها ی سراسر ایران را جمع آوری خواهند کرد. تا که صفحات مخصوص مهر انتخابات آنها را بازبینی بکنند و دریابند؛ که آیا آن شناسنامه ها، دارای مهر حوزه های رای گیری می باشند یا نه؟ به همین دلیل بسیارانی از ملت ایران، جهت پیشگیری نمودن از عواقب تلخ و خطرناک رای ندادن در آن رفراندم جاهلانه، شناسنامه های ایرانی و زیبای شاهنشاهی خودشان را، به اثر ننگ آلود مهر خفت آور جمهوری پلید آخوندی ممهور نمودند. و با ثبت کردن این ننگ تاریخی در کارنامه هستی خویش، سند خفت آور ایرانی بودن خودشان را، در دفتر همیشه ماندگار تاریخ جهان به ثبت برسانند!
بعضی از مردمی که رای داده بودند؛ در نهایت نادانی و بی خردی، جهت به نمایش گذاشتن سند رای دادن به رفراندوم « آری یا نه » رژیم تحمیلی اسلامی به همکاران حزب الللهی خود، نیمه دیگر کارتی را، که دارای دو جدول که بر روی یکی از آن جدولها واژه < آری > و بر روی آن دیگری هم واژه < نه > ثبت گردیده بود. و اصل آن را بعد از نوشتن مشخصات خویش درون صندوق رای گیری انداخته بودند. با افتخاری ظاهری و مصنوعی، به دیگران نشان می دادند و ابلهانه از بقیه می پرسیدند: « آیا برگه های رای شما هم این فرمی بود؟ »!
در دفتر کار من در یکی از سه مؤسسه ای که به امر مشاوره مشغول بودم؛ دو تن از خانم های دیگر نیز حضور داشتند. یکی از آنها که دبیر وزارتخانه آموزش و پرورش و در حال نوشتن پایان نامه فوق لیسانس خویش بود. و هر دوی ما از مرام و دیدگاه یکسان مخالف بودن با آن حاکمیت اشغالگر در یک سو قرار داشتیم. نسبت به کنش های انقلابی فرد سوم، که زنی میانسال و کم سواد هم بود؛ و در آن مرکز برای بایگانی نشریه ماهیانه آن مؤسسه کار می کرد. هر بار که دایره نشریه شلوغ می گشت و مردان زیادی برای ملاقات ریاست نشریه به آن واحد رفت و آمد می نمودند. آن زن هم به دفتر ما می آمد؛ تا نشان بدهد که مایل نیست در جمع مردان بماند!
از اینگونه نمایشات مؤمنانه زیاد داشت. از جمله نشان دادن کارت رای دادن خودش به رفراندوم آری یا نه ، از جلوی درب ورودی ساختمان به سرایدار آنجا و کیوسک اطلاعات گرفته، تا آخرین طبقه آنجا که به همه واحدها سر میزد و اعلام شرکت داشتن در رفراندوم می نمود. پی در پی در حال طی کردن پله های آن ساختمان قدیمی بود. امثال چنین آدمهائی در آن موقعیت زمانی در ایران زیاد بودند. اما اکنون که نزدیک به سه دهه از آن روزگار شوم می گذرد؛ خیلی مایل هستم که آن هنرپیشه های فرصت طلب و ابن الوقت و دروغگو را ببینم. و از آنها بپرسم آیا هنوز کارت شرکت نمودن در رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه را با خود دارند؟!
آنچه که از ظواهر اوضاع کنونی در ایران به چشم می خورد. حکایت از آن دارد؛ که بیش از هفتاد تا هشتاد درصد مردم ایران، نسبت به این رژیم جهنمی بدبین و با آن مخالف می باشند. آیا با این وصف می توانیم بگوئیم؛ که این افراد از ابتدا با حکومت اهریمنی اسلامی مخالف بوده اند؟ یا که آیا ایشان هم در روز دوازهم فروردین ۱۳۵۸خورشیدی در رفراندوم مربوطه شرکت داشته اند؟ یا آیا جدول آری را به داخل صندوق رای گیری انداخته بوده اند یا نه را؟ به درستی می دانم بسیارانی از پاسخ آری دهندگان به جمهوری ننگین اسلامی، اکنون از مخالفان بدون تردید جمهوری پلید اسلامی می باشند؛ که در طول اینهمه سال، به خوبی به خباثت های این پیروان شیطان در میهن شان پی برده اند. و تردیدی هم در سرنگون شدن هر چه زودتر کاخ
حکومت این جانیان و تروریست پروران بین المللی ندارند
محترم مومنی