یکی از چندین رویدادهای افتخار آمیز در میهن مان، که در سرتاسر عمر طولانی کشور کهنسال ما شاخص و ماندنی است؛ روز نجات استانهای شرقی و غربی آذرآبادگان است. کم و بیش بر همگان آشکار است، که نجات دادن آذرآبادگان در این روز بزرگ، که همواره شایسته تقدیر می باشد و دارای اهمیت به سزائی نیز هست؛ و از یادگارهای تاریخ معاصر ایرانزمین به شمار می آید؛ با همت روانشاد محمدرضا شاه پهلوی، جامه تحقق یافتن پوشیده است.
سرزمین بزرگ و کهنی مانند ایران آریائی ما، یکی از معدود ممالک گیتی است؛ که از مناسبت های متنوع و افتخار برانگیز تقویمی زیادی آکنده است. با توجه به سوابق طولانی زیست انسان در ایران، و تاریخ بسیار غنی آن که مملو از رویدادهای مختلف فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است؛ و نیز آداب و رسوم اختصاصی کشورمان، همچنین بزرگی وسعت آن و حجم زیاد جمعیت اش، که به انواع مختلف و متنوع زبان و فرهنگ اختصاصی ایشان تقسیم می شوند؛ و هر کدام دارای آداب و سنت های خاص خویش در چهار جهت مملکت مان هستند؛ جلوه های بدیعی از تنوعات اقلیمی را در ایران پدید آورده اند. به اضافه ویژگی های اختصاصی میهن مان، که در همه جهان بی نظیر و منحصر به فرد می باشند؛ نسبت به دیگر ممالک دنیا، از برتری های فراوانی برخوردار است؛ که نمونه هایش در هیچ کجای جهان وجود ندارند.
سرزمینی که نزدیک به سه هزار سال فقط تاریخ شاهنشاهی آن مرز پرگهر است؛ و خطّه حاصلخیزی که حدود هفت هزار سال تاریخ مکتوب آن را، می توان بر روی سنگ نبشته های باقی مانده از دوران قبل از شکل گیری نخستین حکومتهای ایران باستان، که در درون غارها و بر روی کوههای آن به یادگار مانده است ملاحظه نمود؛ افتخارات گرانبهایی هستند، که موقعیت فردی و اجتماعی ایرانیان در سراسر گیتی را، نسبت به بقیه ساکنین این کره خاکی، بارزتر و واجد شرایط، جهت مباهات شهروندانش دانست.
روزگاری نه چندان دور، ملت همیشه سرفراز ایران، یک سر و گردن از دیگر مردمان جهان، بلندتر، برجسته تر، و آبرومندتر از سایرین به شمار می آمدند. این شرایط برتر را، فقط بزرگی و کهنسالی و ثروتمند بودن و حاصلخیزی خاک آن برای ملت به وجود نیاورده بودند؛ بلکه جلوه های میهن پرستانه ای که در این سرزمین وجود داشتند؛ جایگاه رفیع تری در میان دیگر ممالک جهان به ما و میهن مان بخشیده بودند.
بدون تردید، یکی از مهم ترین جلوه های تفاخر برانگیز در ایران، حضور پادشاهی میهن پرست همانند محمدرضا شاه پهلوی بود؛ که در میان پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای گیتی، سرآمد و شایسته هرگونه احترامی بود. یکی از والاترین خدمات او به مملکت و ملت اش، نجات دادن استانهای آذربایجان، پس از اشغال شدن آنها به دست ایادی همسایه شمالی، شوروی سابق و روسیه کنونی است؛ که توسط دو تن از مزدوران روسها به نام غلام یحیی و پیشه وری به انجام رسیده بود!
در آن روز تاریخی، با به نمایش در آمدن رشادت های بی نظیر سربازان دلاور و جان برکف ایرانی، که به رهبری و پیشتازی پادشاه روانشاد ایرانزمین، محمد رضا شاه پهلوی، آن سرباز نمونه و تاریخ ساز میهن مان، در روز بیست و یکم آذرماه، به میدان مبارزه با اشغالگرانی پای نهادند؛ که نوکران حکومت آن موقع کشور کمونیستی شوروی سابق، در خطه زرخیز آذرآبادگان رخنه کرده و آنرا به اشغال خویش در آورده بودند شتافتند؛ و در همان روز تاریخی و فراموش نشدنی، یکی از مهمترین استانهای سرزمین باستانی ما را، از شر حضور آن نوکران بیگانه رها نموده؛ و آبروی به باد رفته ایرانیان را به آنان باز گرداندند. تا یک بار دیگر به جهانیان نشان بدهند؛ که این ملت سربلند، هرگز اجازه نخواهند داد؛ که نیروهای مزدور بیگانگان بر مملکت ایشان بتازند و در آن جا خوش کنند!
از آن پس، همه ساله در مراکز استانهای کشور، جهت گرامیداشت آن حرکت تاریخی و ملی، افسران، درجه داران، و سربازان دلاور ایران، در مراسمی با همین عنوان شرکت می نمودند؛ و از مقابل تمثال پادشاه ایران و مردم شرکت کننده در آن برنامه رژه می رفتند. اما در تهران این مراسم در برابر شاهنشاه آریامهر، که خودشان هم در جایگاه مخصوص( در اراضی جلالیه سابق که بعدها تبدیل به پارک بزرگی گردید و نامش را ” پارک فرح ” گذاشته بودند) می ایستادند برگزار می گردید.
از چندین روز مانده به بیست و یکم آذر، برنامه تمرینات روزانه برای مراسم سان و رژه در پادگانهای سراسر کشور انجام می شدند. از چند ساعت مانده به دمیدن صبح و طلوع خورشید، نظامیان پیاده نیروهای سه گانه آرتش شاهنشاهی، در طول خیابانی که به محل اجرای مراسم منتهی می شد آماده می ایستادند. نظامیان زرهی نیز، درون تانکها، نفربرها، جیپها و کامیونهای آرتشی، پشت فرمان خودروهای خودشان قرار می گرفتند؛ و به محض شنیدن فرمان حرکت، آرام آرام به سوی جایگاه می رفتند. منظره هائی بسسار باشکوه و تماشائی و افتخار برانگیزی را به وجود می آوردند؛ که مورد توجه خبرگزاری های بین المللی نیز قرار می گرفتند. ویژه آنکه، سفیران و دیپلماتها و کاردارهای نظامی کشورهای دیگر نیز، که در ایران سکونت داشته و کار می کردند؛ ازمشاهده کنندگان همیشگی برگزاری آن سان و رژه زیبا بودند.
مردم سرزمین کهنسال ما را چه شده بود؟ که اجازه دادند و می دهند؛ تا مشتی آخوند بی اصالت و تازی پرست، بیش از سه دهه کامل در میهن ایشان بمانند و ترکتازی بکنند؟!
پاسخ به این پرسش به هیچوجه سخت نیست. آن موقع که افتخار بزرگ آزادسازی آذرآبادگان به وقوع پیوست؛ مرد میهن پرست بزرگی در میهنمان حضور داشت، که از سرچشمه بی زوال عشق جاودانه اش به ایران و ایرانی سرشار بود؛ و ریشه های درختان تناور ایرانیان پاکنژاد را نیز از آن عشق ملی سیراب می ساخت. او بود که درس میهن پرستی به آنان می آموخت. اما اکنون ؟!!!!!
21 آذر 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی
در آن روز تاریخی، با به نمایش در آمدن رشادت های بی نظیر سربازان دلاور و جان برکف ایرانی، که به رهبری و پیشتازی پادشاه روانشاد ایرانزمین، محمد رضا شاه پهلوی، آن سرباز نمونه و تاریخ ساز میهن مان.
خيلي خنديدم
نظرات بسته است