بخش « تسهیم به نسبت » در قسمت « تناسب » از مباحث مطرح در علم ریاضیات را، که در کتاب ریاضی « نسترین » در شصت و چهار سال پیش، هنگامی که دانش آموز کلاس ششم ابتدائی بودم آموختم هرگز از یاد نبرده ام. کسانی که به مفهوم این درس آگاهی دارند و آن را فرا گرفته باشند؛ و نیز به مطالعه این نگارش می پردازند. به درستی در می یابند، که چرا برخی از پاراگراف های این نوشتار را، با مفاهیم این بخش از علوم ریاضیات تطبیق داده ام؟ همچنین، چرا از این مقوله، برای رساندن پیام خود به خوانندگان گرامی این مطلب بهره برداری می نمایم؟!
ابتدا باید بدانیم، که تفاوت دو موضوع « تسهیم » با » تقسیم » چیست ؟ شما می توانید چیزی قابل لمس و منقول را، بین تعدادی از کسانی که در آن سهمی دارند تقسیم نمائید. اما شما هرگز نمی توانید؛ مواردی را که بعضی ها در آنها سهیم می باشند میان ایشان یا دیگران تقسیم کنید. زیرا که اولا، سهیم شدنی ها معمولا ملموس و قابل تقسیم شدن نیستند. دوم هم، به قول بعضی از دانشمندان رشته های عرفانی منطق و فلسفه، قسمتی از سهم شما، از چیزهائی معین، که قابل لمس کردن می باشند. در هر کجا از این کره خاکی هم که باشند؛ سرانجام به دست تان می رسند. اما آنچه که شما در آن سهیم می باشید؛ و هیچگاه تقسیم شدنی نیستند. موارد ژنتیکی موجود در اندام و خلق و خوی شما هستند؛ که به گونه طبیعی از اجداد دور و نزدیک خویش به ارث برده اید. ولی آدم های هنوز راه نیافته به مقوله « انسان بودن و درجات انسانیت» ، برخی از موارد مطرح در پیرامون خودشان را، چه خوب و صحیح باشند و چه بد و نادرست، را از کسانی می آموزند و به کار می برند؛ که حتی با همه عیوبات بسیاری که ایشان دارند؛ در دانائی و کامل بودن آنان کم ترین تردیدی ندارند!
آخوند ۹۲ ساله صاحب نام در حاکمیت بی محتوای آخوندی در ایران کنونی، احمد جنتی رئیس شورای نگهبان رژیم، در پندار غلط خود، روح الله الموسوی الخمینی را، چنان در ضمیر باطن خویش موجه و کامل و تحسین برانگیز تصور کرده و می کند و به آن اذعان دارد؛ که همیشه در کارهائی که انجام می دهد و سخنانی که می گوید. با الگوگیری از وی به کردار و گفتار خود می پردازد!
اخیرا از طرف حکومت کنونی ایالات متحده آمریکا، نام او نیز در لیست سیاه تحریم شدگان حاکمیت اسلامی قرار گرفته است. در روز آدینه دوم ماه اسفند سال جاری خورشیدی، مراسم انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار شد. پس از آن که آخوند جنتی هم رای « فورمالیته » و ظاهری خویش را درون صندوق رای انداخت.( « فورمالیته » از این باب، چون که نمایندگان در این دوره از مجلس آخوندی، از خیلی وقت پیش تعیین شده اند؛ و کل این مراسم جز نمایشی بیش نبود.) ؛ یکی از خبرنگاران حاضر در آنجا از وی پرسید: « حضرت آیت الله شنیده ایم که آمریکا نام شما را هم در لیست سیاه تحریم های خودش گذاشته است. نظرتان در این باره جیست؟ » جنتی هم بدون مکث به او پاسخ داد: « آمریکا خر است. » !
با شنیدن این جواب ابلهانه و بی ادبانه از این مثلا مرد ۹۲ ساله، به یاد آوردم، هنگامی که خمینی دجال زنده و رهبر این انقلاب سیاه بود. خبرنگاری از وی در مورد مساله « اقتصاد » پرسید. او نیز بلافاصله و بدون مکث به وی پاسخ داد: « اقتصاد مال خر است. » ؛ اما اکنون که سال های طولانی از این امر می گذرد؛ و سایه های سنگین سختگیری های همه جانبه همین آمریکا( که به قول جنتی خر است)، چنان « دمار » از روزگار حاکمیت اهریمنی شان را درآورده است؛ که همه پیکره منفور آن در حال تخریب کامل است. بیش از پیش به جواب خمینی می اندیشم و به یاد می آورم. هنگامی که همین آمریکا، در سال منحوس ۱۳۵۷خورشیدی، جناب شان را از درون « آب نمک » سیاست آن دوران خارج نمود. تا که وی را همراه با مبلغ یکصد و پنجاه میلیارد دلاری که وزارت امور خارجه ایالات متحده، جهت هزینه نمودن برای فریب دادن مردم کشورمان، به آن آخوند سیه دل پرداخت؛ و او را پس از پانزده سال تبعید بودن در کشور عراق، برای راه اندازی انقلاب شوم اسلامی شان به ایران بفرستد. آن موقع حضرت شان چنین دیدگاهی نداشت که بگوید: « اقتصاد » مال خر است. »!
چگونه شد که بعد از دریافت کردن آن مبلغ گزاف، و رساندن خویش به آرمان طولانی مدت انتقامجویانه خودش( فروپاشی حکومت پادشاهی پهلوی) ، حالا اقتصاد به چنان تنزلی از اعتبار سقوط کرده است؛ که آن را متعلق به چهارپای دراز گوش می داند؛ که در برخی از موارد، برتری زیادی به هر چه آخوند سودجو و قدرت پرست و دزد و جنایتکار دارد؟ا
رابطه این مقوله(باجگیری خمینی) با « رشوه طلبی » آخوند بسیار سالخورده و رو به موت احمد جنتی، در کدام بخش از وجوه مشترک اخلاقیات این دو، که هیچگونه سهم ارثی و ژنتیکی هم با همدیگر ندارند؛ و در کدامیک از اشتراکات آنها قرار دارد؟!
البته که قبل از هر مورد دیگری، مهم ترین ارتباط مشترک میان ایشان، رابطه شغلی و عقیدتی شان است؛ که بیش از موارد دیگر آنان را به هم نزدیک می نماید. هر دو ملا هستند، با این تفاوت که خمینی از جرگه ی آخوندهای عمامه سیاه بود؛ که خودشان را از نوادگان محمد پیامبرشان می دانستند و می دانند. احمد جنتی هم آخوندی است که دستار سپید دارد؛ و به همین خاطر نیز از گروه اول نیست. اما در هر صورت هر دوی شان آخوند، آنهم از بدترین نوع آن می باشند. همین یک وجه مشترک (آخوند بودن) شان، به اولی اجازه داد؛ که با گرفتن آن باج سنگین از همین آمریکائی که جنتی به آن صفت « خر بودن » را می چسباند. به اتفاق همدستان ضد ایرانی اش، دوباره به کشور باز گردد؛ و در کمال رذالت، این سرزمین اهورائی را اشغال کنند. همین جنتی سودجو نیز، با گرفتن مبالغ هنگفتی از کاندیداهای انتخابات دوره یازدهم مجلس آخوندی، حق را ناحق کند؛ و به اتفاق چند تن دیگر از اعضای شورای نگهبان، عده ای را که به ایشان و همدستان اش رشوه کلان داده بودند تایید صلاحت نماید؛ و آنانی را که توان پرداخت کردن اینهمه پول به این دزدان سر گردنه را نداشتند « رد صلاحیت » کند و اشک شان را هم در بی آورد!
همین که فردی در کسوت آخوندی قرار بگیرد؛ چه بخواهد و چه نه؟ مشمول قاعده پست و دور از عدالت بودن سایر هم لباسان خود می شود. که حتی در خلق و خوی شان نیز مشارکت می یابند. چه عمامه اش سپید باشد و چه سیاه؟!
محترم مومنی