آخوندها وادار گردیدند، که هم چوب را بخورند و هم پیاز را!

0
121

خوردن چوب و پیاز، کنایه از تمثیلی است که در باره افراد سرکش و فرمان ناپذیر بیان می گردد. در دورانی که در بیشتر شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان، مدارسدی برای آموختن علم و سواد وجود نداشت؛ مراکزی غیر رسمی در برخی از خانه های شهری ها و روستائیان، جهت رفع این نقیصه اجتماعی فعال بودند. نام رسمی این آموزشگاه های خانگی مکتب بود. مکتبه های دختران و پسران که جدای از یکدیگر بودند؛ از شرایط مشابهی بهره مند می شدند. تنها تفاوت آنها، در جنسیت آموزگاران این مراکز بود. چون مکتب های پسران را مردی که چه روحانی بود و چه نه به او ملاّ می گفتند اداره می نمودند. اما در مکتب های دختران خانمی که به وی ملاّ باجی لقب می دادند کار آموزش را به فرزندان مردم به ثمر می رساندند.

روش تنبیه کردن دانش آموزان مکتب های کشور که زدن چوب به پاهای کودک بینوا بود ” فلک کردن ” نامیده می شد. اما بچه هائی که دو عمل خطا را در یک روز انجام داده بودند؛ به خوردن پیاز خام هم اجبار می یافتند. دو سال و نیم پیش، عده ای از حزب اللهی های چند آتشه هوادار رژیم متحجر اسلامی، به دفتر نمایندگی بریتانیا در تهران یورش بردند؛ و خرابی زیادی در سفارتخانه انگلیس به بار آوردند. مسؤلان حکومت سلطنتی آنجا هم، دفتر نمایندگی خودشان در ایران را تعطیل نمودند؛ و ضمن بیرون راندن کارمندان سفارت جمهوری اسلامی از کشورشان، همه روابط سیاسی – اقتصادی شان با حکومت آخوندی را متوقف ساختند!

اخیرا از سوی وزیر امور خارجه دولت انگلیس، اشاره ای به بازگشائی سفارتخانه شان در ایران شده است. ظاهرا آخوندهای حکومتی هم بدشان نمی آید که آنها ( دولت بریتانیا ) این کار را انجام بدهند. اما چنانکه بوی اش به مشام می رسد؛ انگلسی ها در این رابطه پیشنهادهائی دارند که به نفع حکومت اسلامی نیست. از فحوای کلام مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه رژیم آخوندی درک می گردد؛ که دولت انگلیس جهت باز گشائی سفارتهای ایران و بریتانیا درون هر دو کشور، به مسؤلان ایرانی پیشنهاد پرداخت شدن خسارت مالی به انگلیس را داده اند. ولی هنوز این کار صورت نپذیرفته است !

سران جمهوری خودکامه اسلامی، هدف خویش از دوباره گشائی سفارت شان در بریتانیا را، ارائه خدمات به ایرانیان مقیم در کشور انگلیس بیان کرده اند. مانند روز روشن است، که این دلیل واهی و نادرست می باشد؛ زیرا هم اکنون نیز کاردارهای سیاسی و نظامی غیر مقیم هر دو کشور، به همین صورت غیر مقیم و از راه غیر مستقیم، در حال انجام دادن هدف مطرح شده در بالا هستند؛ و احتمالا نیاز یا دلیل مهمتری موجب شده است؛ که گرفتن چنین تصمیم بزرگی برای مسؤلان دولتی هر دو مملکت الزامی جلوه کند؛ در نتیجه سران هر دو کشور را، متقاعد به بازگشائی دفاتر نمایندگی شان در کشورهای میزبان نموده است !

آن موقعی که هنوز موجود مکاّری به نام آخوند در مملکت ما حکومت نمی کرد؛ نقش مخرب و سیّاس انگلیسی ها در ایران کتمان کردنی نبود. چه رسد به اکنون که حکومت جنایت پیشه اسلامی، با تدابیر القا شده از سوی دولتمردان بریتانیای کبیر، بر دولت سه دهه و نیم پیش حاکم در آمریکا( زمان ریاست جمهوری آیت الله جیمی کارتر ) روی کار آمد و ملت بی تدبیر و القا پذیر کشورمان را، به این روزگار ظلمانی مبتلا ساخت!

با آنکه مرضیه افخم اعلام کرده که جمهوری اسلامی هنوز هیچ تصمیمی در رابطه با پیشنهاد انگلیسی ها نگرفته است؛ ناگفته پیداست، که سرانجام و بدون تردید، حکومت مبتذل و رو به تباهی آخوندها، و دولت منحط واپسگرای این رژیم خون آشام ناگزیرند؛ که به دستور اربابان غربی خودشان، هم چوب را نوش جان کنند؛ و هم پیاز تند و خام را به کام زیاده طلب شان فرو ببرند؛ که تا دیگر از این غلط های اضافی نکنند!

ملا باجی الیزابت، و ملا اوباما، اجازه نمی دهند شاگردان خطاکار مکتب سفاک پروری ایشان، در یک مقطع زمانی چندین خطای توأمان را به انجام برسانند و مجازات نشوند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیوجود یخچال‌های باستانی در دهانه گیل مریخ
مقاله بعدیرونمایی از لباس فضانوردان مریخی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.