آئین یکتا پرستی !

0
224

پیروان همه ادیان، آئین هائی که به قول پیروان آنها، توسط خدا و به وسیله رسولی از جانب پروردگار برای ایشان برگزیده و فرستاده شده است؛ و چه مرام هائی که خود مردم برای خویشتن به وجود آورده و آنها را می پرستند؛ در اعتقادات خودشان بر این باور راسخ اند؛ که دین ایشان بهترین در میان بقیه آئین ها می باشد. این افراد خودشان را یکتا پرست می دانند و دیگران را کافر و بی ایمان و بی دین و بی خدا!

حال آنکه اگر نیک بنگریم، شائبه های بت پرستی در میان شان بیش از کسانی است که به هیچ چیزی کوچکترین اعتقادی ندارند. بت چیست و بت پرست کیست؟ در تصور عامه مردم، بت خدائی است که بت پرستان از چوب می تراشیدند و یا از سنگ و خاک می ساختند. و بت پرست را نیز کسانی می دانند، که در مقابل این بت های سنگی و چوبین به ستایش او مشغول باشند. اما انسان دارنده دیده ای بینا و عقلی برآمده از مغزی سالم و منطقی، به خوبی می داند و می فهمد که نه آن تکه سنگ خداست، و نه آن خدائی که متدین به یک دین تلقینی ( که رسولان و پیامبران با خودشان آورده اند)! می توانند آئین هائی فرستاده شده از سوی آفریدگار هستی و پروردگار یگانه باشند!

برای درک بیشتر مفهوم بالا، بد نیست به همین دین اسلام که پیرامون شما را فرا گرفته است؛ و پیروان آن که در همه جهان پراکنده اند توجه بفرمائید. اول اینکه اگر ادیان دیگر به مرور زمان به دو یا چند شاخه تقسیم شده اند؛ چنانچه اهل تحقیق و مطالعه باشید، خواهید دید که دین اسلام، همین دو شاخه اصلی ” شیعه و سنّی ” که می شناسیم نیست. از این دو، شاخه های فرعی بی شماری بر پیکر اسلام چسبانده اند؛ که شناخت همه آنها نیاز به پژوهش های وسیعی در این رابطه دارد. چون شناخت ما از این دین فقط جلوه ظاهری دارد؛ و نیز به سبب آنکه شناخت نگارنده از مذهب شیعه بیش از بقیه شاخه های دین اسلام است( من نیز مانند خیلی ها متأسفانه این مذهب را از طریق پدر و مادرم به ارث برده بودم؛ اما خوشبختانه خودم در این حد از بضاعت فکری هستم، که جز به خدای بی همتا اعتقاد و ایمانی نداشته باشم. )؛ ناگزیرم که جهت روشن تر نمودن موضوع، به شائبه های بت پرستانه در همین آئین اشاره داشته باشم!

آیا به نظر شما نذر کردن برای امامان و خواستن نیازهای شخصی و عمومی از آنها، جایگزین کردن آن امام با خدا نیست؟ آیا بستن بیمار معلول به ضریح امام رضا یا هر امام و امامزاده ای دیگر برای شفا یافتن آن بیمار، شائبه ای از بت پرستی و جایگزین نمودن آن فرد مرده درون آن قبر( اگر اصلا جسدی در آن باشد؟)؛ نمونه ای از بت پرستی و خداناشناسی نیست؟ آیا وقتی فلان حاج آقای بازاری، که می خواهد شهرت بیشتری به دست بیاورد و مشتری های زیادتری برای کسب و کار خودش دست و پا بکند؛ در باغ وسیع جلوی خانه چند میلیاردی اش در خیابان فرعی فرشته در خیابان ولی عصر کنونی به سوی تجریش، در روزهای تاسوعا و عاشورا پنجاه تن برنج به نام امام حسین بپزد به مردم( حاجیان و اقوام شکم سیر خودش) بخوراند؛ و ته مانده هایش را برای خانه سالمندان کهریزک بفرستد تا حاجت و نذرش ادا بشود؛ امام حسین را نزد مردم و خودش به بتی تبدیل نکرده است؟ و با این کار دیگران را تشویق به بت پرستی ننموده است؟!

اگر فلان آدم که نذر می کند پای پیاده به امامزاده داوود برود و حاجت اش را از او بگیرد بت پرست نیست؟ در صورتی که خوب توجه کنیم، از این اگر ها و شائبه های بت تراشی و بت پرستی، در بیشتر ادیان الهی!!! بسیارند. حال آنکه همین اشخاص دانا و رند و زرنگ قرنها پیش، که خودشان را به مردم زمان خویش فرستاده ای از سوی خدا معرفی کرده بودند؛ در کتاب هائی که می گویند خدا به آنها داده است نوشته اند: ” خدا از رگ گردن تان به شما نزدیک تر است. ” پس چگونه یک انسان فهیم رگ گردن خود را که بیخ گوش اوست رها بکند و پای پیاده کوهها و دره ها را بپیماید؛ تا خودش را به خدائی که رنود برای او ساخته و پرداخته اند برساند؟!

آئین یکتا پرستی هیچ پیامبر و رسولی ندارد؛ اصولا به اینها نیازی هم ندارد. چون انسانی که دیده بصیرت دارد، به خوبی و به آشکارا درک می کند؛ که ادیان گوناگون، ساخته و پرداخته افکار اهریمنی است. اندیشه های آلوده به خرافه پرستی است که به دیگران تلقین بت سازی و بت پرستی می کنند. به این نوشتار توجه نکنید، سراغ روزنامه ها و رسانه های آزاد که اجازه دارند همه چیز را درج بکنند بروید؛ آیا جز این است که در همه دنیا، در هر کجا که جنگ و خونریزی و کشتار بی گناهان و بی پناهان وجود دارد. در هر موردی که پای تخلفات اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی پیش می آید؛ آیا پای اسلام عزیز و مسلمان های عزیزتر در کار نیست؟!

آغاز هر سال نو، زمانی میمون و مبارک خواهد بود؛ که عیب های موجود در وجودمان را، که به خاطر فریبکاری های القا کنندگان به درون خویش راه داده ایم؛ دور بریزیم و یک زندگی نوین و آکنده از اندیشه و کردار و گفتار نیک را برای خودمان برنامه ریزی نموده و به خویشتن خویش هدیه کنیم. باشد که از این پس، کوچکترین جلوه و شائبه ای از پرستش بت های گوشتی در درون و بیرون ما، به عنوان انسانهای آزاده وجود نداشته باشند. پرستش خدای یگانه، درخواست از او که نیازهای ما را خودش برآورده کند؛ دست کشیدن از نذورات و قربانی کردن حیوانات بی گناه برای دین و آئین خودساخته مان، جز برای بلندآوازه کردن نام و به دست آوردن امکانات بیشتر نیست. آنکه فقط آفریدگار یکتا و پروردگار یگانه را ستایش می کند؛ یکتا پرستی است که راه را از بیراهه شناخته است!

زمستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلیملاحظاتي پيرامون نبرد در سوريه؛ آموزش، سازماندهي و فرماندهي
مقاله بعدیفیلم جکی چان برنده رقابت بالاترین فروش در سینماهای چین شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.