« صهیونیست » چه معنائی دارد و چرا آخوندها چنین لقبی را به ملت اسرائیل داده اند؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
440

در هزار و جهار صد سال پیش ، پیروان موسی که عوام به آنها » یهودی » می گویند . در زمان ظهور دین اسلام به پیامبری محمد در شبه جزیره عربستان می زیستند . یهودی های ساکن در آن سرزمین ، پس از ظهور دین اسلام زیر بار پذیرش آئین محمد نرفتند . بلکه بسیار جدی و هوشمندانه ، در مقابل آورنده آن تدین و پیروان آن ایستادند ؛ و به مبارزه با گروندگان آئین « اسلام ناب محمدی » پرداختند !

از آن پس بود که نام « یهود » به « جهود » تبدیل شد . یعنی کسانی که جهت مقابله با دشمنان خود و آئین شان ، به « مجاهدت » با آنان پرداختند !

در موقع آغاز کشتن جنگ دوم جهانی ( ۱۹۳۹ میلادی ) که هیتلر جهت کشتار یهودیان به راه انداخت . بسیاری از آنها به دامنه « کوه صهیون » در جنوب لبنان مهاجرت نمودند . تا در پناه محلی که پیامبرشان موسی ، جهت مکالمه با خدایش به قله آن می رفت پناه ببرند . یکی از دلائلی که او را « موسی کلیم الله » نامیده اند همین است . یعنی پیامبری که با آفریدگارش همکلام می شد و با او حرف می زد ؛ و جهت دریافت نمودن راهنمائی های خدایش ، نه به « جبرئیل » و نه به هیچ رابط دیگری نیاز نداشت !

هنگامی که در بحبوحه ی آن جنگ ویرانگر ، یهودیان در پناه کوه مقدس شان « صهیون » پناه گرفتند . برای سکونت در آنجا نیاز به خانه داشتند . از اینرو با پرداخت کردن چند برابر قیمت اصلی ، خانه های برخی از ساکنان آنجا را خریدند !

عرب ها حرص و طمع شان برای دریافت کردن آن مبالغ هنگفت ( در آن زمان ) هر دو سه خانوار در یک مسکن سکونت نمودند . تا خانه های بیشتری به بازماندگان « یسرائیل » بفروشند و پول بیشتری به دست آورند !

« یسرائیل » که او هم پس از پدرش یعقوب به پیامبری قوم یهود برگزیده شده بود . مبنای نامگذاری پیروان سایر ادیان بر روی پیروان آئین یهود گردید . از آن پس بود که ایشان را « بنی اسرائیل = فرزندان یسرائیل » نامیدند !

در جریان ادامه یافتن جنگ دوم جهانی ، بسیاری از اقوام بنی اسرائیل در مناطق مختلف اطراف لبنان کنونی آواره شده بودند. یهودیان پناه برده به کوه « صهیون » به همدینان خودشان پیام دادند: در هر کجا که هستید به این مکان امن بیائید و با ما زندگی بکنید !

اینگونه شد که تا نزدیک به پایان رسیدن جنگ دوم جهانی ، بیشتر ساکنان آن منطقه ( دامنه های کوه صهیون ) از اقوام یهودی بودند ؛ و تعدادشان از فروشندگان خانه های مسکونی شان افزون تر گشت !

بزرگان و اندیشمندان آن مهاجران ، هر وقت می خواستند در رابطه با موضوعات مختلف با همدیگر مشورت بکنند . قرارشان را برای رفتن به مکان مقدس شان ( کوه صهیون ) می گذاشتند ؛ و آن جلسات مهم را ، در آن مکان به قول خودشان « مقدس » برقرار می نموند !

در جریان این مشاوره ها ، با مشاهده وسعت منطقه مسکونی خودشان نسبت به سطح و پیرامون محل اقامت همجواران مسلمان خویش که بسیار بزرگ تر و وسیع تر می باشد . تصمیم گرفتند که به سازمان ملل متحد مراجعه بکنند ؛ و آنجا را نزد آن مؤسسه بین المللی با عنوان کشور « اسرائیل » به ثبت برسانند !

اعضای سازمان ملل هم درخواست آنها را برای عضویت کشور کوچک شان در آن پایگاه رسمی بین المللی پذیرفتند . و آنجا ( اسرائیل ) را به عنوان یک « سرزمین مستقل » در فهرست ممالک عضو آن سازمان قرار دادند !

ملت اسرائیل آدم های دانائی هستند . پس از عضویت در سازمان ملل متحد ، جهت گسترش روابط بین المللی با دیگر ممالک جهان اقدام نمودند ؛ و در بسیاری از علوم و دانش های مهم از بعضی دیگر از کشورهای دنیا پیش تر رفتند !

آنها متخصصان استفاده از آب های زیر زمین هستند ؛ و این مورد را به دیگر کشورها نیز آموخته اند !

مهندسان و معمارهای اسرائیلی بودند ؛ که برج های بسیار مرتفع و مهم و معروف در پایتخت میهن ما را ( مجتمع های آپادانا در بزرگراه تهران کرج ، مجتمع اکباتان در جاده قدیم تهران – کرج ، ساختمان اسکان در فاصله میان دو خیابان شاه و پهلوی ، فروشگاه های « بزرگ » و « فردوسی » ، و بسیاری دیگر از بناهای بزرگ و مهم در شهر تهران ، ثمره تلاش های مهندسان اسرائیلی است ؛ که هنوز پس از اینهمه سال که از ساختن شان می گذرد ؛همچنان زیباترین و معظم ترین مکان های زندگی و محل کار و مراکز بازرگانی و تئاترها و سینماها و کاباره ها و …. در تهران می باشند !

یک سؤآل :

آیا اگر شما خانه ای را از یک فروشنده بخرید ؛ و سالها در آن زندگی بکنید . فروشنده اجازه دارد که آن ملک را از شما پس بگیرد ؟ بدیهی است که پاسخ این پرسش منفی باشد . چون آن مکان و ساختمان متعلق به شماست ، و کسی حق ندارد به زور آن را از شما بگیرد !

بنا بر این : اعراب فلسطینی که جهت کسب در آمد بیشتر ، تعدادی از مسکن های خودشان را به مهاجران قوم یهود فروخته اند . اجازه ندارند که با خریداران آن بخش از آن سرزمین ، با مالکان آنجا بجنگند !

زیرا : « فروشنده فروخت و خریدار هم خرید » !

مقاله قبلیاتحادیه اروپا کشتیرانی جمهوری اسلامی را تحت تحریم قرار داد
مقاله بعدیهشدار دیده‌بان حقوق بشر برای اقدام جهانی علیه موج احکام اعدام در ایران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.