سیلی که از زاغه‌ها و کپرهای حاشیه‌نشین‌ها سرازیر خواهد شد! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
160

طبیعت سیل ویرانگری و تخریب است؛ اما سیل موردنظر، هم تخریب می‌کند و هم آبادانی و آزادی و پیروزی را به همراه خود می‌آورد؛ و آن را به مردم ایران دلاور و به پا خاسته کشورش ارمغان می‌دارد!

درخواست تهیه ویروس کشنده کرونا، از سوی سردمداران پست و فرومایه رژیم واپس‌گرای ملاها در ایران به چینی‌ها داده شد. سپس باتدبیر اژدهای زرد که جهت تأمین نیاز هم‌پیمان جنایتکار خویش به آن‌ها یاری رساند. از ایشان خواست که ماده اولیه آن را از ایران برایشان بفرستند. ازاین‌رو، از اوایل پائیز سال گذشته همه‌روزه، هواپیماهای ماهان چندین لانه بزرگ از خفاش‌های درون کوهستان‌های استان‌های غربی کشورمان را، برای چینی‌ها ارسال نمودند؛ و آن‌ها نیز به‌سرعت دست‌به‌کار تولید «کووید ۱۹» شدند!

از باب آن‌که کوچک‌ترین شبهه‌ای دراین‌باره در جهان ایجاد نشود. این ویروس کشنده را، به همه دنیا هم فرستادند. تا در این رهگذر، برخی از بدخواهان خودشان را نیز، دچار دردسرهای ناشی از این اهریمن قاتل و بدون چاره نمایند!

تأمین هزینه‌های سرسام‌آور مبارزه با «کرونا» در سراسر گیتی، دولتمردان ممالک مبتلابه آن را چنان مستأصل و درمانده کرد؛ که نتوانستند به تبانی مرگ‌زای میان سران جنایتکار رژیم منفور آخوندی با چینی‌ها پی ببرند؛ اما اکنون‌که دولتمردان جانی و قدرت پرست جمهوری ننگین اسلامی، با امضای قرارداد «ترکمانچای دوم» با چینی‌ها، پاداش و صله هنگفت و ارزشمندی را به ایشان داده‌اند. شک‌ها به‌یقین بدل شده است؛ که این‌یک دادوستد اهریمنی میان مثلث ویرانگر رژیم ملاها و چینی‌ها و روس‌ها بوده است؛ و ایشان با این کردار ضد بشری خودشان، نه‌فقط مردم ایران را، بلکه ساکنان سایر نقاط دنیا را هم به تیره‌روزی و مرگ زودرس آلوده نمودند!

برای آخوندهای اهریمن تبار و جنایت‌پیشه، نعمتی از این بهتر وجود نداشت؛ که همه‌روزه در هر دقیقه، نزدیک به ده تن ایرانی بی‌گناه به خاطر مبتلا شدن به «کووید ۱۹» جانشان را از دست بدهند؛ و این حرامیان از شدت شادمانی با «دمشان گردو بشکنند.»!

کرونا با همه وحشی‌گری و کشنده بودنش، به‌زودی روزی تمام می‌شود؛ و ازآن‌پس لشگر تار و مار کنونی مردم درمانده ایران، مخصوصاً زاغه‌نشین‌ها و ساکنان درون کپرهایی که در حاشیه شهرها زندگی می‌کنند؛ که مدت‌هاست سفره‌هایشان جز بغض و اندوه و شرمساری در برابر خانواده‌های بی‌نوای خویش چیزی ندارند که از دست بدهند؛ و بیمشان از ابتلا به کرونا نیز کاهش خواهد یافت. سیل خروشانی می‌شوند؛ که جریان آن هدف خاص و مهمی را نشانه خواهد گرفت!

چراکه این‌ها چیزی ندارند که از دست بدهند؛ بنابراین، بغض گره‌خورده در گلوی حق‌طلبشان را، به میدان مبارزه با جباران و خون‌آشامان حکومت ابلیس در کشورشان می‌آورند؛ و بدون واهمه از این سیه‌دلان، فقط به لحظات زیبا و پرشکوه و افتخار برانگیز پیروزی خود علیه این جانیان می‌اندیشند!

بر این اساس، خروشان و توفنده تا مرز پیروزی پیش خواهند رفت؛ و همه آنانی را که آماج سیل طغیان نموده از کاسه صبر لبریز شده‌شان می‌نمایند؛ و بدون هیچ واهمه‌ای از سردمداران دزد و جانی و شیاد این رژیم خودکامه، قهرمانانه خواهند خروشید و به‌سوی پیروزی پیش خواهند رفت!

رویداد آبان ۹۸ پیش‌درآمد این خروش سیل‌آسا بود؛ اما حرامیان حاکم بر ایران نفهمیدند و ندانستند؛ که با کشتار و سرکوب مردم به‌جان‌آمده ایران، خودبه‌خود اسباب طغیان آتی ایشان را به دستشان می‌دهند؛ و آن‌ها نیز که با از دست دادن بهترین فرزندان دلاور ایران‌زمین، ازاین‌پس دیگر چیزی ندارند که از دست بدهند. با رشادت کامل و بدون کم‌ترین واهمه‌ای از آخوند و شیخ و ملا، سلاح دادخواهی و حق‌طلبی خویش را به دست قهرمانانه خود خواهند گرفت؛ و بدون کوچک‌ترین واهمه‌ای از این جنایتکاران، به دنبال هدف نهائی خویش که سرنگونی حقیرانه حاکمیت سیاه و شوم و مستبد و جنایتکار جمهوری ننگین و پلید اسلامی است. تا درون زمین پیروزی و موفقیت پیش خواهند رفت!

این سیل خروشان همان مردمی هستند؛ که با کشتار وحشیانه هزار و پانصد ایرانی آزادیخواه و نیز توحش ظالمانه نیروهای جنایتکار رژیم خون‌آشام آخوندی که حتی جوانان به پا خاسته ایرانی را، درون نیزار محاصره کردند و جان شیرینشان را گرفتند. ناگزیر به عقب‌نشینی شدند؛ اما در طول این هشت ماه که از آن واقعه شوم و کشتار بی‌رحمانه مردم ایران می‌گذرد. باری دیگر دلاورانه به پا خواهند خاست. تا که نه‌فقط تقاص آن جان‌باختگان گران‌قدر را از این جنایتکاران بگیرند. بلکه حقوق پایمال‌شده خویش در چهل‌ویک سال اخیر را، از حلقوم تمامی این اهریمنان بیرون بی آورند؛ و سرانجام کاخ ظلم و بیداد این تبهکاران را بر زمین نابودی این دشمنان اصلی ایران و ایرانی سرنگون و ویران سازند!

«ایرانی می‌جنگد می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد.»!

همواره در طول تاریخ افتخارآمیز این کهن دیار اهورائی، مردمان دلاور آریائی آن، بارها توسط اقوام وحشی موردحمله قرارگرفته‌اند. پیوسته نیز توانسته‌اند؛ که سرانجام، آن وحشی‌های بیابان‌گرد را از سرزمین مقدس خویش برانند؛ و با مباهات بسیار به جهانیان نشان بدهند؛ که ایرانی از زن و مرد و پیر و جوان، جهت ستاندن حق خویش که توسط هر گروه جنایت‌پیشه‌ای که به یغما رفته باشد. از پای نمی‌نشینند؛ و تا رسیدن به پیروزی و پس گرفتن حقشان که در دست هر مزدور ستمگر و اهریمنی هم که باشد. کوتاه نخواهند آمد. با چنین ایده و هدف گران‌بهای میهن‌پرستانه، چنان انرژی امیدبخشی در ضمیر پاک و شجاعشان نقش می‌بندد؛ که با همه خالی بودن سفره‌های فقیرانه‌شان، بیشترین و کافی‌ترین نیروی یاری‌رسان را به دست می‌آورند؛ و در کارزار دفاع از حقوق پایمال‌شده‌شان، بدون کم‌ترین تردیدی به پیروزی نهائی و افتخار برانگیزشان دست خواهند یافت!

چراکه ایرانی، با جان‌فشانی درراه نجات دادن سرزمین باستانی خویش از دست اشغالگران و نیز رهایی خود و هم‌میهنان اش، از زیر بار ستم مشتی آخوند جنایتکار و عده‌ای ملای زبون و دزد و چپاولگر و تعدادی رمال و تعزیه و ریارتنامه خوان بی‌ارزش و گدا زاده، نه آن‌که به هیچ ذلت و دونی و زبونی تن نخواهد داد. بلکه با سرفرازی و گردنی افراشته و قامتی شق و محکم و قائم بر ذات خویش و با آوائی رسا و کوبنده، بی‌خردان و مستبدان مستولی بر دیار اهورائی خود را، در هر جایگاهی هم که باشند. به زیر می‌افکند؛ و داد این چهار دهه سهمگین و آکنده از دشواری و سیه‌روزی را، از بیدادگران مسلط بر سرزمین باستانی خویش می‌ستاند! محترم مؤمنی

مقاله قبلیشمه‌ای از دیدگاه‌های خانم مرجان گرین بلات درباره آزار زنان در جمهوری آخوندی! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیطاعون زرد در ایران، به مناسبت قرارداد ۲۵ ساله میان چین و ایران؛ به قلم فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعات و امنیت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.