سید خندان باز هم هوای ریاست جمهوری به سرش زده است!

0
207

آنچه که یک آدم را به درجات انسانی او می رساند؛ شکل ظاهری و توان جسمانی وی نیستند. موجودی مانند آدم، دارای همان خصیصه هائی است؛ که سایر جانداران گیتی، بخصوص جانوران در چرخه هستی آنها را دارا می باشند. اما اگر لازم نبود که درون کلنی جانداران مقیم در سیاره ی زمین، موجودات به جانداران و جمادات تقسیم بشوند؛ و اگر نیازی محسوس نبود، که جانداران به انواع گوناگون جانوران و گیاهان متنوع گردند؛ و نیز اگر هیچ ضرورتی نداشت؛ که جانوران در شکل نخستین آنها، به دو نوع ” انسان و حیوان ” مجزا و متمایز گردند. چرا از ازل این امر صورت پذیرفته، و به مرور زمان مترقی تر هم گشته است؟!

بدیهی است که هر پدیده طبیعی، خصوصیات منحصر به فرد خودش را داشته باشد. این مورد به ویژه در بخش آدمیان، که دارای تفاوت های فردی در نوع خاص خویش می باشند؛ در میان دیگر موجودات هستی، بیش از سایر جانداران زنده به نظر برسند. اما بعضی از همین آدمها، چنان تفاوت هائی با یکدیگر دارند؛ که باور کردن به آن بسیار سخت است. از جمله این افراد که شهرت بسیاری هم در میان سیاستمداران کنونی داخل حکومت ولایتی فقاهتی رژیم ملاها دارد؛ سید محمد خاتمی رئیس جمهور پیش از احمدی نژاد است؛ که در دو دوره هفتم و هشتم ریاست جمهوری، رئیس قوه مجریه حکومت پلید اسلامی بود. وی که مدتی است از سوی اصولگرایان نزدیک به سید علی خامنه ای، و خود رهبر انقلاب شوم اسلامی، ممنوع الصدا و ممنوع التصویر گشته است؛ دو سه روز پیش از 22 بهمن امسال، مرد را با بیان اهمیت به وجود آوردن یک ” آشتی ملی ” ، برای شرکت در مراسم راهپیمائی 22 بهمن امسال تشویق و ترغیب نمود. اما رفقای رهبر بی اراده و دهان بین جمهوری آخوندی(حزب مؤتلفه، که از سرکردگان جامعه روحانیت مبارز در کشور هستند. به اضافه اصولگرایان منفرد)، به کار گرفتن عبارت ” آشتی ملی ” از سوی خاتمی را، با تعابیر بسیار تند و تیزی، مورد واکنش های مخالفت آمیز خودشان قرار داده اند!

حسین شریعتمداری سردبیر روزنامه کیهان خامنه ای، در بخشی از سرمقاله خودش نوشته است: ” < آشتی ملی > واژه ای است که این روزها، به وسیله اصحاب وطن فروش فتنه آمریکائی – اسرائیلی 88، و شماری از مدعیان اصلاحات و اعتدال بر زبان و قلم دارند. و ادعا می کنند که تحقق آن، مخصوصا برای تهدیدهای اخیر آمریکا، ضرورت حیاتی دارد. ” …. ” سخن راندن از ” آشتی ملی ” برای مقابله با تهدیدهای آمریکا، آنهم از سوی جماعتی که برخی از آنان، ننگ پادوئی برای مثلث آمریکا ، اسرائیل و انگلیس را در کارنامه خود دارند؛ و آشکارا دست به وطن فروشی زده اند. نه فقط عجیب و باور نکردنی به نظر می رسد؛ بلکه با توجه به وابستگی برملا شده آنان با دشمنان بیرونی مردم و نظام، نمی توان این احتمال را نادیده گرفت؛ که مأموریت تازه ای برای فتنه انگیزی، و توطئه ای دیگر در آستین داشته باشند.”!

نه حسین شریعتمداری نوکر سرسپرده خامنه ای، و نه صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه که او هم در این باره علیه خاتمی مطالبی را بیان کرده است؛ و نه بقیه یاران رهبر در میان گروه بازاریان(مؤتلفه)، که همگی شان، خامنه ای را جهت ممنوعیت خاتمی برای حضور در انظار تشویق کرده بوده اند؛ از اقدام اخیر سید محمد خاتمی که مردم را برای آشتی ملی تشویق کرده است نگران نیستند. بلکه واهمه اصلی آنها از این است، که چون وجهه ملی حسن روحانی آنقدرها جائی در میان مردم ندارد؛ که در انتخابات سال آتی در خرداد 1396 ، باری دیگر وی را برای ریاست قوه مجریه رژیم برگزینند. و خودشان هم هنوز فرد دارای صلاحیتی را جهت این مهم ندارند؛ از ورود خاتمی به درون صحنه نمایش انتخابات پیش رو وحشت دارند!

همگی شان به درستی می دانند؛ که خاتمی نسبت به بقیه رؤسای جمهوری در این حکومت ضد بشری، وجیه المله تر از بقیه رئیس جمهورهای تا کنون، حتی از خود سید علی خامنه ای که او نیز دو دوره به ریاست جمهوری رسیده بود است. به همین لحاظ و بر اساس قانون اساسی رژیم، اکنون که سه دوره از ریاست خاتمی بر قوه مجریه جمهوری مفلوک آخوندی گذشته است؛ وی می تواند باری دیگر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. آقایان وحشت زده تردیدی هم ندارند؛ که وی برای این پست و سمت برگزیده خواهد شد؛ و برای بار سوم به ریاست جمهوری رسیدن سید محمد خاتمی، می تواند چندین خطر حیثیتی را، برای همگی ایشان در پی داشته باشد!

تبانی خاتمی و روحانی جهت برداشتن ” حصر خانگی ” میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد همسر موسوی، اقدامی است که در برنامه کار دوره دوازدهم ریاست جمهوری رژیم قرار دارد(در صورت کاندیداتوری سید محمد خاتمی و انتخاب شدن وی جهت تصدی این پست)، همکاری های اصلاح طلبان یا به قول اصولگراها ” اصحاب فتنه ” برای کوتاه ساختن دست یاران رهبر انقلاب، از داشتن هر پست دولتی، و مطرح شدن دوباره زندانیان حصر خانگی درون مراکز مهم حکومتی، کم ترین احتمالاتی هستند؛ که نه فقط همدستان سید علی خامنه ای، بلکه خود او نیز از تحقق یافتن این سه مورد وحشت زیادی دارند!

نماد وحشت خامنه ای و همدستان او را، امروز دوشنبه 25 بهمن 1395 خورشیدی، عده ای از کابران ایرانی ” توئیتر ” با برقراری ” هشتک رفع حصر ” و مطالبه آزادی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را، به جمع ترندهای اصلی جهان رساندند. و از تصمیم رهبر جمهوری اسلامی در مورد زندانی کردن این سه تن با عنوان ” حصر خانگی ” در سال 88 تا کنون، انتقادهای شدیدی را به عمل آورده اند!

سخنان اعتراضی اصولگراهای تندرو علیه پیشنهاد خاتمی مبنی بر به وجود آمدن ” آشتی ملی “، و واکنش های تند آنها نسبت به دوباره علنی شدن چهره و صدای سید محمد خاتمی در رسانه های داخل کشور، بوی بسیار تندی را به مشام آقایان رسانده، و آژیر خطرناکی را برای شان به صدا در آورده است. همانگونه که در سال 1979 میلادی، یکباره آوای شوم انقلاب منفور اسلامی همه ایران را در بر گرفت؛ هیچ بعید به نظر نخواهد رسید؛ که در یکی از روزهای ماهی در سال آینده خورشیدی، باز هم نوای دیگری در ایران برپا شود؛ و این بار ” مذهب علیه مذهب ” ، جمهوری جنایتکار کنونی را فرو بپاشد؛ و حکومت جلادتر و وحشی تر جدیدی را، با آرمان های اصلاح طلبان(باز گرداندن رژیم به زمان امام گور به گورشان)، که از خواسته های بسیار جدی ” جنبش سبز ” و اصلاح طلبان بوده، را در مملکت بی صاحب ما برقرار گردانند!

امری که اگر شکل بپذیرد، این بار همگی ما، باید سرمان را بگذاریم و درجا بمیریم. ننگ مان باد اگر باری دیگر، عده ای از آخوندهای حکومتی و غیر حکومتی و حوزه ای، که با فانتزی باز گرداندن انقلاب به زمان امام راحل شان!! کودتای جدیدی را در کشور به وجود بیاورند؛ و این دفعه دیگر حتی به اندازه یک شعاع کوچک از نور امید، در دل های ما، که به عنوان مخالفان این رژیم اشغالگر و ضد ایرانی و جهنمی، کوچک ترین تابش و فروزشی نداشته باشد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیناصر محمدخانی: مرا دزدیدند تا فشار بیاورند که زن صیغه ای ام را عقد دائم کنم!
مقاله بعدیتذکر بی‌سابقه آیت‌الله مکارم به شورای نگهبان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.