در کجای صفحات بحرانی خاورمیانه ایستاده ایم، چالش ها، نگرش ها و راهکارهای برون رفت؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی

0
535

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

بر اساس آخرین تحولات محسوس و نامحسوس خاورمیانه نخست نیاز است تا گزارش های معتبر و گزارشگران معتمد داشته باشیم تا وضع موجود را بشناسیم و سپس شرایط خاورمیانۀ در حال تغییر را دریابیم. متأسفانه لایه های درونی بسیاری از نقاط خاورمیانه توسط نیروهای ویرانگری که چند دهه هست نقشه جنگی ویرانگر را برای کشورهای دارای منابع استخراج و فرآوری انرژی غنی منطقه کشیده و پیش می برند، و بسیاری از نهادهای حساس و اجرایی توسط شان هک و مهندسی شده است و حتی بسیاری از استراتژیست های سیاسیون خاورمیانه، اطلاعاتی غلط (اما حساب شده) به روسای شان می دهند، چه رسد راهکاری های موثر برای گذر از بحران به سوی وضعیتی مطلوب تر.

صفحه سوریه: صفحه سوریه مدتی است که آرام گرفته، اما گویا بعضی اصلاَ خوش شان نیامده و سعی در بر هم زدن بازی به هر طریقی دارند. چیزی که نگران کننده است دیدگاه اینان نیست، بلکه تغییر دیدگاه برخی از سیاستمداران پخته (که بدنبال شیطنت نیستند) بر اساس راهکاری گمراه کننده فتنه گران است.

برای هر سیاستمداری، اهمیت آرامش ظریفی که این تعادل دشوار و باارزش را موجب شده، مبرهن است. تعادلی بین نیروهای متباین که یک تغییر به نیت کسب منافع بیشتر منجر به آن می شود که تمامی این تعادل بر هم ریزد و سوریه دوباره شعله ور شود. بنابراین، سیاسیون هر دو ابرقدرت باید نه فقط از این تله اجتناب کنند، بلکه متحدانش را به سوی عدم فروپاشی این تعادل سوق دهند. مقامات غربی توجه کنند که استراتژیست هایی که به شما توصیه کرده اند، چند صد نفر از نیروهای شبه نظامی شمال شرقی سوریه را به اوکراین بفرستید، بهتر از هر کسی می دانند این چند صد نفر کمترین تأثیری بر سرنوشت جنگ اوکراین ندارند، بلکه تنها و تنها به شکلی موثر روسیه را تحریک می کنند تا در جهت بر هم زدن تعادل در سوریه بر علیه نیروهای شبه نظامی کُرد اقدام کند. گویا تا حدی هم موفق بوده اند که تنش بین روسیه و آمریکا در این مناطق دوباره شروع شده است. حواستان باشد از جنگ اوکراین به سوی یک جنگ فرامنطقه ای کشیده نشوید و بازی این جنگ طلبان را نخورید. آنان روی وسوسه های شما برای افتادن در تله های جنگ شان حساب کرده اند.

صفحه افغانستان: جدای از این که برای خروج آمریکا از افغانستان و تبعات آن همگان دنبال یک مقصر می گردند و برای این کار چه کسانی بهتر از سیاسیون و مقامات رسمی روی صحنه آمریکا؛ واقعیت این است که این تصمیم نهادهای امنیتی آمریکا بوده که به تدریج به مقامات آمریکایی تحمیل کردند. گزارشاتی نیز همین نهادها برای لاپوشانی فاجعه ای که در افغانستان رقم زدند، می سازند که اصلاً صحت ندارد. برخلاف گزارش نهادهای امنیتی آمریکا، القاعده نه تنها در افغانستان تضعیف نشده، بلکه نفوذ گسترده ای یافته و تنها زیرزمینی تر و پنهان کارتر شده است. دستور آی. اس. آی. عیناً اجرا شده است.

اگر خاطرتان باشد در زمان پرزیدنت اوباما، من خاطرنشان کردم که گزارشات نهادهای امنیتی به دولت آمریکا مبنی بر این که “نفوذ ایران و شبه نظامیانش در عراق مبالغه است”، صحت ندارد و آنان در حال بسط نفوذ با چراغ خاموش هستند و بدون واکنش مناسب، با بحران مواجه می شوید. دیدید که کمتر از 2 سال چنان شرایط تنگ شد که حتی نتوانسته اید منطقه سبز بغداد را تأمین امنیت کنید و ناگزیر به تخلیه سفارت تان شدید.

گزارشات من بر اساس مستنداتی است که از طرف هر چند سوی نیروهای متخاصم به من می رسد و مهمتر از آن، تنها مرجعی که از نقشه های جنگ طلبانه نیروهای فتنه گر که نقشه بازگشت به دوران بربریت و جاهلیت را در خاورمیانه در سر دارند، خبر دارم.

صفحه کشورهای حاشیه خلیج: خبر خوب بهبود روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس با وساطت چین، چیزی نیست که به مذاق جنگ طلبان خوش آمده باشد و برای بر هم زدن آن، راهکارهای مختلفی را به عنوان استراتژی غیرمستقیم دنبال می کنند. میدان آرش اولین گزینه آن ها برای بر هم زدن آن توافق شکننده و تاریخی است. چون اساساً هدف شان یارگیری در جنگ منطقه ای است و برای آنان نه حج، نه میادین نفت و گاز و نه جزایر سگانه یا حتی نام خلیج فارس هدف اصلی نیست، بلکه تنها بهانه ای است برای هدفی دیگر، یعنی تخاصم بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج و یارگیری جهت جنگی ویرانگر در منطقه که نیم قرن برایش نقشه کشیده اند که می رود نقشه شان بر آب شود.

برای حل آن، شما دو راهکار دارید. اول راهکار برداشت بسان میدان مشترک با ذخایر مکفی برای هر چند طرف برای دهه ها. میدان آرش و سایر میادین نفت و گاز در حوزه دریا قابل برداشت مشترک برای دهه هاست. در بستر دریا برخلاف خشکی، حساسیت کشورها زیاد نیست و بسیار پیش آمده که آنان به استخراج مشترک روی آورده اند و در همین خلیج چند حوزه مشترک بین کشورهای منطقه سال هاست وجود دارد و نفت و گاز مشترک استخراج می کنند.

راهکار دوم، مسکوت گذاشتن این حوزه برای آینده و پس از گذشتن از شرایط جنگی و بحرانی منطقه که جنگ قریب الوقوع اسرائیل با ایران را نوید می دهد. حل وضعیت این میدان می تواند چون سال های گذشته مسکوت مانده و پس از چند سال که خطر جنگ رفع شد، دوباره شروع شود. هر چند طرف از تشدید تنش دوری کنند. به خصوص حواس مقامات کویت باشد که باز قربانی جنگ برساخته دیگران نشوند.

صفحه آذرباییجان-ارمنستان: و اما صفحات پرتنش آذرباییجان و ارمنستان به نقاط نگران کننده ای رسیده است. نخست مسأله دو گذرگاه های است که دو کشور می خواهند به نقاط ارمنی نشین و آذری نشین بزنند. طبیعی است که هر یک از گذرگاه ها تابع شرایط مساوی باشند. اگر گذرگاهی که ارمنستان به قره باغ کوهستانی می زند، در اختیار نیروهای ارمنستان باشد، گذرگاهی نیز که آذرباییجان به نخجوان می زند باید در اختیار آذرباییجان باشد و برعکس. یعنی اگر گذرگاهی که برای آذرباییجان به سوی نخجوان زده می شود، به خاطر تمامیت ارضی ارمنستان باید در اختیار ارمنستان باشد، گذرگاهی نیز که برای ارمنستان جهت دسترسی به قره باغ کوهستانی می زنند، باید در اختیار آذرباییجان باشد.

منتها اگر هر دو کشور اختیار گذرگاه هایشان در دست طرف مقابل باشد، هم نقض تمامیت ارضی دو کشور است و هم چون ارتباط ایران با ارمنستان قطع می شود، با مخالفت ایران روبرو می شود. بنابراین، گزینه دوم یعنی حفظ هر دو گذرگاه در حاکمیت کشورهایی که میزبان شان هستند که هم برای حفظ تمامیت ارضی دو طرف و هم رضایت همسایگان مطلوب خواهد بود.

نکته دوم، مساله قره باغ کوهستانی است و حقوقی که آذری ها و ارمنی ها در آن منطقه دارند. حفظ حقوق اقوام وظیفه هر دولت و حاکمیت کشوری است و بیان این مطلب که آذرباییجان می بایست متعهد به حفظ حقوق اکثریت ارمنی قره باغ شود، هیچ امتیازی به حساب نمی آید و امری بدیهی است، نه موضوعی قابل مذاکره و تبادل امتیاز به یکدیگر. هیچ جای دنیای مدرن اکثریت یه ملت را به دست حاکمیتی از ملتی دیگر، آن هم برای قرن ها متخاصم نسبت به یکدیگر نمی دهند، مگر این که تصمیم گیرندگان بدجوری مست کرده باشند! مردم قره باغ در زمان شوروی سابق تنها اسماً جزو قلمرو آذرباییجان بودند و آنجا حاکمیت کاملاً مستقل و دولتی خودمختار و برخاسته از انتخابات و نهادهای مستقل همان قره باغ کوهستانی مستقر بوده و حاکمیت عملی و اجرایی و تصمیم گیری را برعهده داشته است. لذا تنها راهکار برگزاری همه پرسی برای ساکنان قره باغ است تا نسبت به سرنوشت شان تصمیم بگیرند که آیا می خواهند جمهوری مستقلی باشند یا به کشورهای آذرباییجان یا ارمنستان به پیوندند. در غیر این صورت، “این مساله حل نشده و منجر به آبستن شدن بحرانی جدید و زایش درگیری های جدید دیگری در آینده خواهد شد”. آذری های آواره از جنگ های گذشته نیز باید جملگی غرامت دریافت کنند و اگر مایل اند در آن بخش از قره باغ که اخیراً به تصرف آذرباییجان در آمده (و آن بخش در حاکمیت آذرباییجان باقی بماند به عنوان بخشی از خاک آذرباییجان) سکنا داده شوند که ترکیه در این زمینه همکاری مفیدی داشته است.

مقامات ارمنستان به خصوص مذاکره کنندگان و به ویژه نخست وزیر کنونی ارمنستان هوشیار باشند که به کابوس ملت شان بدل نشوند و به مواردی تن ندهند که پس از آن، نه خودشان و نه خانواده شان نتوانند نزد ارامنه سر بلند کرده و حتی زندگی کنند و به خیانت متهم شوند. اگر این وزنه ای است که از عهده تان خارج است، کنار بکشید و کار را به آیندگان بسپارید، تا تظاهراتی که منجر به قدرت رسیدن شما شد، به پشیمانی و کابوسی برای ملت تان بدل نگردد و از سرنوشت یلتسین درس بگیرید.