خط فقر در حال رساندن مردم ایران به خط مرگ است! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
210

هرگاه که « فقر اقتصادی » دامان زندگانی مردم سرزمینی را بگیرد؛ خطر بروز « فقر فرهنگی» در میان ایشان رو به فزونی می گذارد. به زبانی دیگر، اگر رفاه مادی از درب خانه ای بیرون برود؟ نه یکباره ، بلکه به مرور، بی نوائی های فرهنگی از پنجره آن مکان به درون می آیند؛ و روزگار ساکنان آنجا را به شب هائی تیره و بدون مهتاب بدل می نمایند!

چنین شرایطی زمانی سهمگین تر و طاقتفرساتر هم می شود؛ که مردم آن دیار، هرچند که میهن شان بزرگ و آباد و دارای بهترین سرمایه های زیرزمینی و ثروت های انباشته هم باشد. با حضور حاکمیتی استبدادی و فاسد و خودکامه، نه پشیزی از آنهمه مکنت خدادادی نصیب شان می شود؛ و نه زحماتی که برای رفاه خود و خانواده شان می کشند. آنان را به سر منزل مقصود و کامیابی می رساند!

و…… این قصه ی تلخ زندگی پر محنت و زندگانی پر زحمت و غمگنانه مردم شریف ایران در چهار دهه اخیر است؛ که سرزمین باستانی ایشان، در استیلای مصیبتی به نام جمهوری منفور آخوندی قرار گرفته، و دست ایشان را از رسیدن به کلیه امکانات یک زندگانی مرفه و شادی افزا کوتاه نموده است!

این که برخی از ما این موضوع را، به ناسپاسی های مردم ساده انگار نسبت می دهیم. فقط بخش محدودی از آن را در بر می گیرد. حال آن که قضیه اصلی، مربوط می شود به چگونگی منوال دولتمردی کسانی، که در آن سرزمین، جز با روش های همراه با بی کفایتی و اشتباهات برآمده از بی خردی و نادانی و بی تدبیری دست اندرکاران مدیریت آن سرزمین نبوده و نخواهد بود!

بیان یک دروغ، همواره آبستن دروغ های بزرگ تر دیگری است؛ که گوینده آن را ناگزیر می سازد. تا جهت از میان برداشتن نتایج تلخ دروغی که مطرح کرده است. ناراستی های دیگری را به آن بی افزاید؛ که حتی از دروغ نخستین هم مخرب تر و آسیب رسان تر خواهد بود. چون، از آنجائی که گوینده و مطرح کننده اولین دروغ، مراتبی را در سخنان خود می گنجاند؛ تا با مطرح کردن آن بیان بدون پایه و اساس، شنونده را با چنین روشی، آماده پذیرفتن لاطائلات و سخنان ناسنجیده و دروغ های بعدی خود کند. تا پیوسته با گفتن یک ناراست جدید، نتایج دروغ های پیشین را بی اثر نماید! اما نفس این عمل هم به خودی خود، چنان در هاله ای از مسایل منفی متجلی می گردد؛ که شنوندگان گویندگان مطالب غیر واقعی و دروغپردازی های ایشان، همواره آگاه هستند و می دانند؛ که این افراد یا آن شخصیت های مطرح درون جامعه، نه آن که فرد راستگوئی نیستند؛ بلکه بسیار نادرست و شارلاتان و حراف و دروغپرداز نیز می باشند!

از یاوه سرائی های نخستین روز ورود خمینی دجال به ایران، که در بهمن ۵۷ می گفت: « ما شما را به مقام انسانیت می رسانیم(آخوندک نمی دانست یا فراموش کرده بود. هنگامی که مردم ایران در مقام انسانی خود در سراسر این گیتی پهناور شهره بودند؛ اجداد و فرزندان و نوادگان جد بزرگ خود او< امام موسی کاظم > در بیابان های شبه جزیره عربستان، به سوسمار و ملخ خواری اشتغال داشتند. > یا گفت: آب را مجانی می کنیم، برق و اتوبوس را مجانی می کنیم؛ و چرندیاتی از این دست، هرگز تصور نمی کرد؛ که پس از به درک واصل شدن و مرگ او، کسانی سکان دار کشتی به گل نشسته جمهوری مبتذل و من درآوردی او خواهند شد؛ که بنزین لیتری یک تومان آن موقع را، به لیتری سه هزار تومان خواهند رساند. دلار هفت تومانی آن زمان را، به نزدیک به نوزده هزار تومان کنونی افزایش بها خواهند داد. یا تورم نیم درصدی آن روزگار را، به نوسان میان چهار و نیم تا دوازده درصدی کنونی افزایش خواهند داد!

در زمان ریاست جمهوری شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در یک نماز جمعه آن موقع که امام جمعه و بیان کننده خطبه های پیش از برگزاری نماز هم بود گفت: کسانی که زیر مبلغ پنجاه هزار تومان درآمد دارند در ایران نمانند. به تعبیر او، دارندگان درآمد زیر پنجاه هزار تومانی، زیر خط فقر زندگی می کردند؛ و چنانکه از آن وضعیت ناراضی می بودند؛ می بایست که ایران را ترک کنند و به سرائی دیگر بروند!

اکنون اما شاهدیم؛ که از دو سال ۹۷ و ۹۸ تا این برهه زمانی، خطر فقر در تهران چنان افزایش یافته، که هشتاد درصد از ساکنان پایتخت را، در چنان فشاری قرار داده است؛ که یک خانوار چهار تنی، با درآمد ماهیانه دو و نیم میلیون تومانی نمی توانند گلیم زندگی خود را از آب بیرون بکشند. اگر بخواهند زندگی شان را با زندگانی فراتر از خط فقر بگذرانند؟ لازم است که دارای درآمدی حدود چهار و نیم میلیون تومانی باشند. تا از میان هشتاد درصد زندگی کنندگان زیر خط فقر، به بالای آن صعود نمایند!

به گزارش رسانه های حکومتی در داخل کشور، سرپرست مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، امروز پنج شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۹خورشیدی، در صحن علنی مجلس در خصوص وضعیت اقتصادی کشور گزارش مبسوطی ارائه کرده است. بر اساس این گزارش، خط فقر در دو سه سال اخیر در ایران به ویژه در تهران، چنان رشد مایوس کننده ای داشته است؛ که علاوه بر کاهش دادن سرانه مردم کشور، موجب افزایش یافتن سطح قابل توجه رشد خط فقر در میان شهروندان ایرانی در دو سه سال اخیر نیز گشته است!

در این رابطه روزنامه آرمان هم نوشته است: شرایط کنونی به گونه ای است؛ که بعضی ها گمانه زنی می کنند و می گویند. دولتی پنهان و ناپیدا درون دولت حسن روحانی است؛ که اوضاع اقتصادی کشور و مردم را، به این درجه از نا به سامانی کشانده است؛ که روحانی نمی تواند به وعده های خود عمل بکند. این روزنامه می نویسد: اما مشکلات کشور بیش از آن است که به راحتی بتوان دلایل آن را شناسائی کرد!

اکبر ترکان مشاور رئیس جمهور رژیم ملاها این سخن را رد می کند. وی بر این ایده است؛ که دولتی پنهان وجود ندارد. بلکه تحریم های آمریکا چنین مشکلاتی را در کشور پدید آورده، و همه چیز زیر سر ترامپ و آمریکا است!

روزنامه واشنگتن پست نیز می نویسد: سیاستمداران آمریکائی بر این باورند؛ که ویروسی خطرناک تر از کرونا در ایران وجود دارد؛ و آن هم رژیم دروغگو و سرکوبگر ایران است. مردم این کشور با فاجعه ویروس خطرناک تری از کرونا سر و کار دارند؛ و آن هم رژیمی است که با بی کفایتی و دروغگوئی هایش، مردم این کشور را در چنین شرایطی قرار داده است!

به هر تقدیر، آنچه که مسلم است؛ شرایط بسیار سنگین کنونی خط فقر در ایران، برای تعداد زیادی از هم میهنان درونمرزی مان، به قدری غیر قابل تحمل است؛ که اگر ایشان را به سوی خط مرگ نکشاند؛ معجزه ای رخ داده است؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیبیرانوند نامزد بهترین دروازه‌بان آسیا از دید فاکس اسپورت
مقاله بعدیآن که ورود و حضور و زوال اش خون به پا کرد!!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.