تاج گذاری قصاب کشتار ۶۷ را چگونه معنا کنیم؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
210

روز سه شنبه دوازدهم مرداد ۱۴۰۰ خورشیدی، برابر با سوم اوت ۲۰۲۱ میلادی، شیخ حسن روحانی که دوره دوم ریاست جمهوری اش هم به پایان رسید. چون دستمال کثیف مصرف شده ای دور انداخته شد؛ و مراسم تحلیف ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی قاتل، با حضور پشتیبان جنایتکار آفرین همیشگی او سید علی خامنه ای رهبر حکومت آخوندی، در تهران برگزار گردید!

در ظاهر امر این یک مورد عادی است؛ که رئیس جمهوری که مدت مقرر دولتمداری اش به پایان رسیده ، از آن پست کنار گذاشته شود؛ و فرد منتخب از سوی مردم در این جایگاه قرار بگیرد. اما آنچه که در باره تنفیذ حکم ریاست جمهوری رئیس غیر منتخب بلکه منتصب مقام رهبری، غیر معمول و نا متعارف به نظر می رسد؛ و تا کنون سابقه چندانی هم نداشته، دو نکته است. نخست این مورد، که وی( ابراهیم رئیسی ) به هیچوجه از سوی مردم ایران برگزیده نشده، و منتصب سید علی خامنه ای رهبر حکومت اشغالگر آخوندی در ایران است. نکته دوم اما، موضوع شرکت نمودن یکی از اعضای اتحادیه اروپا، در برنامه تنفیذ حکم ریاست جمهوری وی توسط مقام عظمی!! در کشوری است؛ که نه در حوزه اروپا قرار دارد؛ و نه در مورد حضور وی در این مراسم، هیچگونه خبری در نشریات رسمی و غیر رسمی جهان منتشر نشده بود!

به طور معمول اینگونه رایج است؛ که در چنین مراسمی، از رؤسای جمهور یا پادشاهان سایر ممالکی که با کشور مربوطه دارای روابط حسنه و دیپلماتیک هستند. برای حضورشان در برنامه مذکور دعوت به عمل می آید. اما از اتحادیه اروپا آنهم در جلسه ای که در قاره آسیا برگزار می شود. چنین امری رایج نبوده و نیست!

در شرایطی که فریاد مردم به پا خاسته ایران، در ارتباط با اعتراض شان به رفتار ظالمانه سران حکومت علیه مردم خوزستان به آسمان رسیده است؛ و در کل کشور در مورد خوزستان، اعتصابات سراسری علیه اعمال ضد بشری آنها بر پا گشته، و هر آینه امکان پیروزی شان بر ستمگران حاکم در دیارشان شدنی به نظر می رسد. بی توجهی های دست اندرکاران رژیم آخوندی تا جائی پیش رفته، که مورد انتقادهای شدید بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی هم واقع شده اند!

ولی آنچه که در مراسم تحلیف ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی توسط علی خامنه ای، موجب برانگیختن تعجب در این رابطه می باشد. شرکت داشتن یکی از اعضای اتحادیه اروپا در این مراسم بود؛ که موجب مطرح گشتن پرسش هائی در این رابطه می گردد: آیا خود حاکمان کنونی در ایران ، خودشان از این میهمان بلند پایه اروپائی دعوت نموده اند؟ یا که او خودش با مقاصد خاصی برای شرکت در مراسم مورد نظر به ایران سفر کرده است؟!

ویژه آن که این اتحادیه در بیشتر مواقع، به خصوص در ارتباط با کنش های حکومت اسلامی، در زمینه نقض فاحش « حقوق بشر » توسط آخوندهای حاکم در ایران، آنها را مورد اعتراض و واکنش های انتقادآمیز خویش در سیستم نسبتا بین المللی خودشان قرار داده اند. پس اکنون به چه دلیلی به خود اجازه داده اند؛ که در مراسم تحلیف ریاست جمهوری یکی از جنایتکارترین آنها به ایران برود؛ و اساسا دلیل اتخاذ چنین تصمیم نابخردانه ای چه بوده است ؟!

با این توضیح که این اتحادیه، پیوسته از مخالفت های اسرائیل نسبت به دشمنی آشکار ملاها با این کشور یهودی نشین، حمایت های ضمنی هم نموده است. اما اکنون یکی از اعضای خودش را، برای شرکت در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری یکی از قاتلان رژیم منفور آخوندی، سید ابراهیم رئیسی از سوی خامنه ای را به تهران اعزام کرده است؟!

با آنکه چنین معمول است، که رئیس جمهور قبلی، به خاطر خدماتی که در دوران مسؤلیتش انجام داده است؛ از طرف رهبری حکومت شان مورد قدردانی و تجلیل واقع بشود. ولی در برنامه امروز، خامنه ای حین سخنرانی در مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید، و بر شمردن خصوصیات نیک و ویژه !!! رئیسی جانی، جهت در اختیار گرفتن چنین وظیفه مهمی، مواردی را مطرح ساخت؛ که گوئی به طور غیر مستقیم، در حال تحقیر کردن و بی بها جلوه دادن اقدامات روحانی در هر دو دوره ریاست جمهوری وی بر قوه مجریه بوده است!

خامنه ای در سخنان کوتاه خود در این باره گفت: « آدم های غافل( امثال روحانی ) در درون کشور از رسانه ها به « نفع دشمن » استفاده می کنند؛ و امروز بیشترین تحرکات دشمن علیه ما « تحرک جنگ نرم و رسانه ای است. » ؛ ولی افراد وابسته به حکومت( منظورش روحانی است ) در این زمینه کم کاری کرده اند » !

می دانیم که رهبر خودکامه حکومت اسلامی طی دو دهه گذشته، بارها به رسانه های داخل و خارج از ایران حمله کرده است؛ و آنها را پایگاه دشمن خوانده ، و بسیاری از رسانه های داخل کشور، با استناد به سخنرانی های وی توقیف گشته اند. او همچنین در سخنرانی امروز خود، از این که رئیسی در شعارهای تبلیغاتی اش، روی « ارزش های اساسی انقلاب » تاکید کرده بود. ابراز رضایت نمود و خواستار سریع تشکیل دولت انقلابی وی شد!

رئیسی هم ضمن اظهار تاسف از این که، به خاطر وضعیت کرونائی در کشور، نمی تواند دست خامنه ای را ببوسد در سخنان اش گفت: « سفره مردم را به خارج گره نمی زنم، و مجری رهنمودها و سیاست های رهبر خواهم بود. » ؛ وی همچنین قول داد، که در مقام رئیس جمهوری، به رهنمودها و سیاست های تعریف شده از سوی رهبری و نظام عمل کند. او همچنین اشاره کرد: « هر جا به رهنمودهای امام و رهبری و سیاست های نظام توجه شده، کارها پیش رفته است؛ و امور انجام شده است. و آنجا که این توجه صورت نگرفته، اشکال و مشکل پیش آمده »!

مهم ترین رهنمود رهبر که خواسته رئیسی از آن درس ععبرت بگیرد، تجربه شکست هر دو دولت روحانی، در اعتماد کردن به قدرت های غربی بوده، که به گفته خامنه ای دشمنان همیشگی نظام هستند !

همه این درفشانی ها از طرف رهبر و نوکرش( خامنه ای و رئیسی ) ، در شرایطی مطرح شده اند؛ که فعالان سیاسی در ایران می گویند: فریاد خوزستان و سایر استان ها در حمایت از اعتراضات به حق مردم، که ظاهر آن « آب » می باشد. بسیار جدی است؛ کشور در شرایطی قرار دلرد، که سرمایه های اجتماعی « نظام » از بین رفته است. اعتماد عمومی از دولت و نهادهای دیگر، با شکافی عمیق مواجه شده و پر شدنی هم نیست !

یکی از اعضای سابق شورای شهر تهران هم، با اشاره به تولید واکسن داخلی، و قرار گرفتن مردم در « پیک پنجم » کرونا اعلام داشته: هیچ دوره ای مردم ایران اینقدر بی پناه نبوده اند. فقط ۴۲۰ تن از رانندگان تاکسی در تهران، بر اثر کرونا جان خود را از دست داده اند. در واقع ۴۲۰ خانوار، سرپرست خود را از دست داده اند. مسؤل جان مردم و ویرانگی خانواده ها چیست و کیست ؟!

وی با اشاره به این امر، « کسانی که باد کاشته اند، طوفان درو می کنند » اشاره کرده است: من نگران کیان کشور هستم، در حالی که خودکشی و افسردگی در جامعه بیداد می کند؛ و پاندمی کرونا مردم را خانه نشین کرده است؛ شبکه های اجتماعی، تنها راه تعامل و گفتگوی جوانان با یکدیگر، و دسترسی آنها به تحولات جهانی است!

بی تردید اشاره ایشان به امر بررسی پنهانی مسؤلان در باره « فیلترینگ اینترنت » است؛ که مورد اعتراض بیشتر مردم در کشور( اعم از پیر و جوان ) قرار گرفته است؛ که در شرایط بسیار خسته کننده و بی تحرکی های کنونی در میهن شان، با پرداختن مسؤلان به مسدود نمودن اینترنت در ایران، در جهت عدم دسترسی مردم به اخبار و چگونگی رویدادهای بین المللی در سراسر دنیا است؛ که از برخورداری ایشان از حقوق حقه خودشان دفاع نمایند؛ و رهبران حاکمیت اشغالگر اسلامی را متقاعد سازند؛ که ما می دانیم هدف تان از مطرح کردن چنین مورد غیر انسانی و ضدبشری، ایجاد واهمه در میان ملت ایران، از مسدود گشتن این امکانات اجتماعی است. تا با ترساندن آنها، آنان را از ادامه دادن به اعتصابات و اعتراض های شان علیه حاکمیت منفور و جنایت پیشه در دیارشان ، خودداری نموده و به خانه های خویش باز گردند. تا آقایان با خیال آسوده، و با بهره مندی از ترساندن مردم کشور، همچنان بر اریکه قدرت تکیه بدهند؛ و در کمال رندی و حیله گری، به دزدی ها و جنایاتی که انجام می دهند بپردازند!

مقاله قبلیدرخواست اسرائیل از شورای امنیت برای محکومیت و تحریم جمهوری اسلامی برای حمله به نفتکش
مقاله بعدیبیگانگان می‌توانند از ستارگان بعنوان ابزار ارتباطی استفاده کنند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.